سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
یک دیده نظر کردم ویک عمر پشیمان گشتم......
بهم نگوازاینکه باتودوست شدم پشیمونم دلم دیوونه میشه وای دروغ نگونپیچونم...
ز راه رفته نرفته پشیمانم به جرم نکرده چرا مجازاتم هنوز؟!فیروزه سمیعی...
🍁گرگ پنهان🍁خوابت به دنبال کدامین شب سرگردان استبه دنبال تو هر شب یک خواب پریشان استهوایت ابری و سردست و چشم های تو بارانی کجای قصه بد بودم که در چشم تو باران استچرا باز هم به تنهایی به فکر رفتن افتادیدرون چشم تو دیدم که اکنون خط پایان استکه از داغ تو بر این دل درخت آرزو خشکیدمی بینم من آن روزی که احوالت پشیمان استمنم آن زنده ی شاداب که تو مرده حساب کردیخودم دیدم که عشق تو به چنگ گرگ پنهان است...
در سراغم می دوی هر سو هراسان مثل سگرد پایم را به هذیان مثل سگ بو می کشیدر فراقم گشته ای نالان و گریان مثل سگکوچه کوچه کوچه کوچه زیر باران مثل سگعاقبت لِه می شوی بین اتوبان مثل سگسعی کردم دور باشم از تو اما می گرفتچشم هایت پاچه ی دل دور از جان مثل سگتا میان جمع می شد صحبت از زیبایی اتاز حسادت می فشردم لب به دندان مثل سگگرچه از چشم تو افتادم به لطف دوستانمن وفادار تو بودم به قرآن مثل سگای درخت گل نشد بر شاخه هایت ...
پشیمانم ز این راهی ، که تا اکنون در آن بودم گرفتار غم عشقی ، به یک نامهربان بودم...
«پشیمان» دلی دارم شده محتاج درمان رسیده آخره یک خط پایانخجالت میکشم این را بگویم پشیمانم، پشیمانم، پشیمان ✍️ محمدی البرزی «بداهه» یک شنبه 17 مرداد 400...
ما از زندگیمان خسته نیستیم!🙃🙈ما از آدم های زندگیمان خسته ایم!اینقدری زیر بار فشار ها و سختگیری ها هستیم که زندگی را متهم میکنیم....🙂❗️آری،کمی بیشتر که فکر کنیم!میبینیم زندگی تقصیری ندارد!حتی اگر کمی بیشتر فکر کنیم!میبینم آدم های زندگیمان هم تقصیری ندارندمتهم خود ما هستیم!چون این ماهستیم که آدم هارا ساختیم!اما همچون بت!بتی عظیم!کاش درذهنمان اینقدر آدم هارا بزرگ نمیکردیم و پشیمان نبودیم:)! رهایی در آسمان نوشت!✍🏼🌸بدون اسم...
حالا من مانده ام و پنجره ای خالی و فنجان قهوه ای که از حرف های نگفته ، پشیمان است ....
دلبرا یک بوسه دادی این قدر نازت ز چیست؟ گر پشیمان گشته ای بگذار در جایش نهم..!...
عشق بی اندازه ارزان شد، کسی چیزی نگفتبی بهایی نرخ انسان شد، کسی چیزی نگفتحرمت و احساس مان، شد پلّه ی شأن هوسرد شدن از هرکه،آسان شد کسی چیزی نگفتعشق، تنها ماند و هرگز عرض اندامی نکرددل،مطیع امر شیطان شد، کسی چیزی نگفتگفت \ف\،،، ما تا فرح زادش دویدیم و نبودیار ما،، گویی پشیمان شد،کسی چیزی نگفتچشم ها،،،، در آرزوی ذرّه ای زیبایی اندخواب بودم،\باز باران\ شد،کسی چیزی نگفتکاش می شد دید، یک بار دگر در س...
لحظه هایم لحظه ای از خاطر تو دور نیستهیچکس چون من به این فاصله ها مجبور نیستعاقبت این را نفهمیدم چرا در راه عشقآنکه دل را دادمش چون من چنین پر شور نیستمن در اینجا زهر دلتنگی به خود نوشانده امهیچکس در دیدن این غم به جز تو کور نیستاندکی آهسته رو آخر پشیمان میشویهیچکس بر عاشقش چون تو چنین مغرور نیستنگار سلیمی...
آدم نمیداند دلش را به چی خوش کندتا به خودت میایی پشیمان میشویاین روزهاکسی برای ماندن نمی آیدکسی برای تو نمیماندآدم ها ، آدم های گذر کردن انداز شهر ، از خیابان ، از کسی که دوستش دارندفقط می آیند که آمده باشندکه به دست بیاورند و بعدراهشان را میگیرند و میرونداین روزها باید از دست دادن را بلد بودکنار آمدن را یاد گرفتو تماشا کردن را به خاطر سپرداین روزها کسیبرای کسی نماندههمین ......
پشیمان هم که باشمرنگ آسمان عوض نمی شودمثل بوته های نیم سوزیادگار مانده ام از چهارشنبه سوریشادمانه پریدی از سرمعطر تو از شیشه های درباز پریدخورد به ذهن پنجره های بستهماند!...
مثل یک تابلوی نیمه ی نفرین شده ایدست هر کس که به سوی تو بیاید، قلم استعشق را پس زدی ای دوست، ولی پیش خداهر که از عشق مبرّا بشود، متهم استمی روی، دور نرو، قبل پشیمان شدنتفکر برگشتن خود باش و زمانی که کم استقبل رفتن بنشین خاطره ای زنده کنیمبنشین چای بریزم، بنشین تازه دم است...
آسمان من پر از هواپیماهای ملخی تک موتوره ای است که هیچوقت قادر به اوج گرفتن نبوده اند، بیشتر شبیه سمپاش های روی مزارع ذرت توی فیلم های قدیمی سیاه و سفید شاید، با بدنه جعبه ای شکل و بال های نردبانی و خلبان های پالتو خز پوش و عینک های مخصوص. من هیچوقت پرواز را دوست نداشتم، پاهایم روی زمین که باشند خیالم راحت تر است. برعکس مادر که همیشه خواب می بیند دست ها را باز کرده و پرواز می کند، اوج می گیرد و بالا می رود. می گوید این تنها خواب تکراریست که از دی...
حر پشیمان توام یا حسیندست به دامان توام یا حسین...
از مهربانی پشیمان مباش!پشیمان از این باش که برود یا بروی و در این فرصت کوتاه مهربان نبوده باشی!!!...
خودم را حذف کرده ام از گذشته، از تجربه های تلخ و شیرینی که داشتم، اما از گذشته ام پشیمان نیستم، تجربه ها، حتی تلخ ترینشان، سنگ بنایی بوده اند برای ساختن منی که امروز هستم.خودم را حذف کرده ام از زندگی خیلی ها، از ارتباطات خوب یا بدی که داشته ام، اما از هیچ رابطه ی تمام شده ای پشیمان نیستم، آدم ها حتی بدترینشان، تلنگری بوده اند برای ساختن هویتی که امروز دارم.خودم را حذف کرده ام از خودم، از خودی که قبلاً بودم، اما از کسی که پیش از این بوده ام -خ...
دوران ابتدایی عاشق یک کوله ی پارچه ای شدم که روی دوش یکی از بچه های مدرسه دیده بودم، برای رسیدن به آن، کیفی که داشتم را به عمد پاره کردم. حالاشرایط رسیدن به رؤیایی که داشتم فراهم بود. به بابا اصرارکردم و بابا کوله رابرایم خرید. خیلی خوشحال بودم، وسایلم را مرتب داخلش چیدم وثانیه ها راشمردم تاصبح شود وکوله ی دوست داشتنی ام را بردارم وخرامان وشاد به مدرسه بروم. از شدت ذوقی که داشتم، فکرمیکردم به محض ورودم به مدرسه، حواس ها متمرکزبه من وکیف جدیدم خو...
دست می بَرم بین خاطراتبه روزهای دور و تکه ای بیرون میکشمصدای خنده ی تو از پنجره بیرون می زندظهرِ گرمترین روز تابستان استدرست همان لحظه که عشقشبیه افتادن سیب های درخت در حوضبه قلب هایمان افتاد،تکه تکه از خاطرات بیرون میکشمشاخه های خشکیده ی رُزپیراهن های گلدارسنجاق های سربیت بیت شعرهای عاشقانهترانه های قدیمیبادبادک های رنگیشمع های تولدرقص های دونفرهاشک هالبخند هاتمام اولین ...
انسان زود پشیمان میشود گاه از گفته و گاه از نگفته هایش اما سراغ ندارم کسی را که از مهربانی پشیمان باشد خوش بحال آنکه خوب میداند مهربانی منطقی ترین گفتگوی زندگیست...
در دنیاقانونی وجود دارد به نام قانون "کارما".قانون کارما یعنی اگر بزنی، یک روزی میخوری؛یعنی اگر شکستی یه روز خودت هم میشکنی؛خلاصه کنم برایتکه قانون کارما همان ضرب المثل معروف است که میگوید: "از هر دستی بدهی از همان دست پس میگیری"...آن زمان که دلی را شکستی،آن زمان که اشک کَسی را درآوردی،آن زمان که زخمی زدیبترس از قانون کارماکه اگر توبه کنی و پشیمان هم شوی سودی نداردو این قانون چه بخواهی چه نخواهیبر زندگی...
انسان زود پشیمان میشود گاه از گفته و گاه از نگفته هایش اما سراغ ندارم کسی را که از مهربانی پشیمان باشد خوش بحال آنکه خوب میداند مهربانی منطقی ترین گفتگوی زندگیست....
من بهترین آدم هایِ زندگی ام را در بهترین زمان ها شناختم .هر بار که در کاری موفق می شدم ، کسانی بودند که پا به پایِ من ، شاد می شدند ، کسانی که مرا از خودشان می دانستند و شادیِ من ، عمیقاً خوشحالشان می کرد .و من بدونِ درنگ این آدم هایِ ناب را برایِ ابدِ بودنم و برایِ همنشینی ذخیره می کردم .شاید آدم هایِ کمی اطرافِ خودم نگه داشتم ، اما بهترین هایِ جهان را دارم . و دور تر ایستاده ام ؛ از دیگرانی که هم سویِ باورهایم نیستند ، که بودنم ، عقایدم و...
بیشتر ما آدم های دقیقه نودیم!قدر خوبیِ کسی که عاشقمان بودرا وقتی میفهمیم که چمدان به دست میرود.دقیقه نود یاد کارهایی که می توانستیم بکنیم و نکردیم می افتیم.دقیقه نود یاد حرف ها و کارهایی می افتیم که حالا مثلِ ... بخاطر گفتن و انجام دادنشان پشیمان هستیم.امّا زندگی بازی فوتبال نیستکه در وقت های اضافی از روی شانس گل بکاریم. زندگی در همین لحظه دوست داشتن است.بخشیدن و دل کندن و مرهمِ روی زخم بودن را به لحظه بعد نگذاریم.دل خوش نکنیم به ...
از هیچ کار کودکی ام پشیمان نیستمجز اینکه ارزو داشتم بزرگ شوم…...
بعداوجود نداره بعدا آدم پیر میشهحال دریاب و زندگی کنتا پشیمان روزهای رفته نباشی...
دخترک رفت ولی زیر لب این را میگفت : او یقینا پی معشوق خودش می اید… پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود : مطمئنا پشیمان شده برمیگردد… عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز…!!...
دلبرا / یک بوسه دادیاینقدر نازت ز چیست؟گر پشیمان گشته ایبگذار در جایش نهم...!...
دلم یک فنجان قهوه ی داغ می خواهد و یک دوست که بشود با او حرف زد و بعد پشیمان نشد...!...
روزی پشیمان می شوی آن روز خیلی دیر نیستروزی که دیگر قلب من با عشق تو درگیر نیست...
من نیستماز من ای محجوب من با یک من دیگرکه تو او را در خیابان های سرد شببا همین چشمان عاشق باز خواهی یافتگفتگو کنو به یاد آور مرا در بوسه اندوهگین اوبر خطوط مهربان زیر چشمانت...