پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بهار میگذرد، خیز و دست دلبر گیر...
بهار با تو زیباست...
عطر تنتاز هرکجا گذشتبهار شد!...
مگر بهار را دزدیده اندکه هرچه می رویم به لبخند نمی رسیم ؟...
سال نو آمد به یمنِ جشنِ نوروز و بهارسبز بادت حال و پرِ لبخند و نیکو روزگار...
در انتظار بهار باششکوفه اى ،مرا به تو خواهد رساند......
لباسِ سفیدِ زمستان را بهار گلدوزی می کند....
بهار آمد و تو رفته ایای کاشای کاش بهار رفته بودو تو می آمدی...
برف ها آب می شوندبهار اماکبک ها را سربلند نمی کند...
مرا هر گه بهار آید به خاطر یادِ یار آید به خاطر یادِ یار آید مرا هرگه بهار آید...
بهار من بُوَد آنگه که یار می آید...
فصل بهار آمد و رنگ بهار نیست اردی جهنّم است زمانی که یار نیست...
به آسمانِدیوانه یماه اوّل بهارمی ماند دل! ...
پیش آ بهار خوبی تو اصل فصل هایی تا فصل ها بسوزد جمله بهار ماند...
ای گل تازه، مبارک به تو این تازه بهار...
خاک را زنده کند تربیت باد بهارسنگ باشد که دلش زنده نگردد به نسیم...
نشاط این بهارم بی گل روبت چه کار آیدتو گر آیی طرب آید بهشت آید بهار آید...
حسرت تلخ ذغال طرح سبز بهار مهبا یاری...
پاییز باشد، پیش من باشی، خودش عیدست!این فصل بر صدها بهار بی تو می ارزد...!...
بهاربه ایستگاه رسیدحوصله ام اما...هنوز، نیمکت نشین پاییز است......
بهار آمد بیا تا داد عمر رفته بستانیم...
آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار...
میرفت زمستان و چنین گفت طبیعت، دستان تو ،آغازگر فصل بهار است...
بهار بدون معشوقه نوبرانه ای ست دردناکفرزانه محمدیان...
پاییز خوب می داند درخت با خیال بهار در آغوش خفته...
سپند میگذارم و دود میکنم مبادا کسی عشقت رااز شاخه های این بهار بچیند....
گل به سر، جام به کف ، آن چمن آیین آمد میکشان مژده ، بهار آمد و رنگین آمد...
بهار هم که بیاید عطر نفس هایت چیز دیگری ست!...
در آغوشم بگیرتا "بهار" رابرایت معنی کنم......
کاش این بهارتو سبز می شدیدر آغوشم ...!!!...
آمده فصل بهار و خبری نیست زِ توترسم این است بیایی و دگر دیر شود...
بهار بود و تو بودی و عشق بود و امیدبهار رفت و تو رفتی و هرچه بود گذشت...
از لمس سرانگشتان دستان توست که بهار در من شکوفه می زند...
حیف نیستبهار؛از سرِاتفاق بغلتد در دستمآن وقت تو نباشی؟...
جوری بیا بهار تو را نبیند،خجالت بکشدآخر تو خیلی قشنگی!افشین صالحی...
صد فصل بهار آید و بیرون ننهم گام!ترسم که بیایی تو ودر خانه نباشم......
بهارم با لبخند تو کوک می شودبیا تا دلم شکوفه بزند......
تو بگودوستت دارمبهار می پیچد لای موهایمعشق شکوفه می زند ......
سوگلیبهارتوییدرختانبیهودهبیدارشده اند......
تو اگربهارِ من باشی ،دلخون هم که باشم ،لاله لاله برایت شکفته می شوم......
یک قطره بوی زلف ترت را چکانده اند در عطردان ذوق و بهار آفریده اند......
می گویندبا یک گلبهار نمی شودباور نکنمن با گل روی توعمریست بهاریم...
برای این همه صحرا که دستشان خالی است بهار، عیدی بی منت خداوند است...
هزار سال در این باغ بی سرانجامیخزان به بار نشست و بهار بی تو گذشت......
هر سال می گوید: "حتما این بهار جوانه میزنم." نیمکت چوبی پارک!...
بهاربه اردیبهشت َش دلرُبایی می کندتوبه آن طرز نگاهت.....
خوشا پاییزی کهتمام مرا برایپیوستن به بهار تکاند..!...
دلم برایزمستان میسوزدوقتی نگاهتپاییزم رابهار میکند!!...
بهار به اردیبهشتش دلربایی می کندتو به آن طرزِ نگاهت...
بگذار پاییز بیاید،ما سالهاستدل به بهار سپرده ایم....