متن انتظار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات انتظار
انتظار
انتظار را باید از پروانه آموخت،
چه می دانیم،چه می فهمیم
هراسِ بی اَمانِ شعله را
شاعر:حسن سهرابی
ایستاده ام
در هوایی که هوای تو را دارد
شهرمان به شوق پاکی قدم هایت لباس تماما سفیدش را به تن کرده
و تمام جاده های منتهی به تو
با عشق انتظار امدنت را می کشند
و من موهایم را نبافته ام
تا لحظه ای که از راه برسی، همچنان...
یک جفت پرنده ی عاشق
کنار پنجره ای در خیابان
کز کرده اند در سکوت رنگارنگ پائیز
خنک هوایی ست که می وزد
و خیابانی که انتظار تو را می کشد
رعنا ابراهیمی فرد
[برای امام زمان(عج)]
کوچه های شهر؛
پیر شده اند و،
صبرشان سر آمده ست!
***
به انتظارِ عالمی؛
-- معنا بده!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
این منم... که در اعماق بی انتهای سیاه چاله ی زندگی به انتظار نوری...
نوری که درد چشمان خیس خورده ی مرا کمی با گرمای جان دهنده اش تسکین دهد...
دستم را بلند میکنم
فریاد میزنم
و در عمق وجودم میشکنم
در دریای سیاهی ذهنم دست و پا میزنم
تا...
پیدا شو ای مرهم بر زخم پنهانم
تا صبح دیدارت بیدار میمانم
در اتاق کوچکی در ساختمانی متروکه ؛
پشتِ شیشه ی ترک خورده ی مِه گرفته ای
در دمای منفیِ ۴۲درجه شب
\ تو را به انتظار نشسته است... ! \
اگر خیلی دیر کنی همانجا ،
کف همان اتاق ...
و برای همیشه دفن خواهد شد...!
\گم گشته در خاطرات...
ای بودنت همه شوق ...
بپیچ بر من
بپیچ بر قامت صدساله غم
که دگر ...
انتظار بی معنی ست ...
رعنا ابراهیمی فرد
در هوایی
که هوای او نبود
فریاد زد کجایی
و صدای او نبود
وقتی قهوه می خوری از تلخیش لذت می بری
وقتی بادوم می خوری تلخ باشه می ندازیش !
چون از بادوم انتظار تلخی نداری !
بحث بحث انتظاره ...
اومدم یه یادآوری کنم برات..
اگه الان توی سخت ترین روزات هستی و کسی نمیدونه
بدون که وقتی سختی پشتِ سختی میاد قطعا وقتشه که
زندگیت از این رو به اون رو بشه..
منتظرش باش..
روزایِ خوبت تو راهه😌🙋🏻
رعناعرب
پیج اینستاگرام: @raana arb
چیزى به اسم جدایى وجود ندارد؛
این دروغ ماست.
این جا تنها حقیقت ممکن
دوست داشتن ست
دلتنگى ست
و انتظار
یه خط میکشه... صورتی!
زمزمه میکنه: دوسم داره..
قفل گوشیشو باز میکنه... هیچ پیامی نمیبینه... جدیدا فاصله ی بین پیام دادناش زیاد شده...
یه خط میکشه.. سبز!
زمزمه میکنه: لجن گرفته رابطه رو
چند شبه باهم تا دیر وقت صحبت نکردن...
ی خط میکشه... خاکستری!
زمزمه میکنه: سر شده...
دلش...
جامانده
یکی به پشت در این حصار جامانده
گلی به پنجه دستان خار جامانده
نگاه پنجره آوازه ای نمی خواند
به دانه دانه سرخ انار جامانده
میان فوج تب آلود آسمان انگار
خیال چلچله ای از بهار جامانده
برای بوته گل های ارغوانی دشت
عبور چشمه ای از آبشار جامانده...
مثل نیمکت سیمانی
در گوشه ی پارک،،،
به انتظار نشسته ام
که بیایی!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)