بیو
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو
به گمانم که خدای من و چشمان سیاه تو یکیست.
سهم من از تو و دنیات.
فقط حسرت دیدارت بود.
تو دوری و من
همیشه به بوی تنت دل بستهام…
من و خاطرههایت،
روی سکوت دیوارها نشستهایم…
دلم بی تو..،
ندارد طاقت دلتنگیِ تکراری برگرد.
افسوس که بی تو،
انتظار جانم به لب آمد.
میبرد قلب مرا،
چشمان تو با یک نگاه.
دلربایی میکند.
در قلبم آن چشمان تو.
مهربانی راه میانبر به بهشت است ...
چشمان تو نایاب ترین مخاطب شعر جهان است.
نایاب ترین عشق جهانم شده ای.
آن سیه زلف تو برده،
ز دلم قرار دل.
بی تو هر شب،
شده هم بستر من خواب و خیالت.
دلتنگی جامه ایست که تا ابد برتن خودت باقیست
زیباست طلوعش
عشق را می گویم
ولی تا غروبش چه باشد
بودنت حس قشنگیست،
که فراموش شدنی نیست.
خوشا اشکی که از شوق وصال یار باشد.
کمی بیشتر کنارم بمان
زیر آن باران پاییزی که
التماس هایم را ندیدی
اشک هایم گلاویز با باران
بازهم ندیدی
اما اینجا نه پاییز نه باران نه دنیای واقعی است
این خواب به صد بیداری می ارزد
پس تو را جان کسی که دوستش داری
کمی بیشتر بمان ...
دلم طلب دارد،
ز تو دو چشمانت.
عطر تن تو..،
قشنگترین عطر جهان است.
من از شور عشق تو ترانه خواهم خواند
از شیرینی لبخندت عاشقانه خواهم خواند
غزل غزل تو را بخوانم و عاشقی کنم
خوشا روزی که به اسم کم تو را خواهم خواند
من از میان تمام شعرهایم
تو را برگزیدم
مثنوی قصیده رباعی جای خود
عشق تو
غزل بازی میخواهد...
من از چشمه ی چشمان تو مستم
و مثلی تُنگی که برای ماهی تَنگ است
این شعر هم برای توصیف زیباییت تنگ است
دلم یک آسمان غزل میخواهد...
با خیالش..،
تا صبح سحر بیدارم.