متن خاطراتت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات خاطراتت
دشتِ احساسِ مرا، پر کرده بوی خاطراتت؛
شورِ قلبم می تپد در، آرزوی خاطراتت!
شک نکن، هستی دمادم، در میانِ باغِ جانم؛
بس شمیمِ مهر دارد، جامِ بوی خاطراتت!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی، کتاب آوای احساس.
جستجو کردم تو را، با شورشِ همواره ی جان؛
شد نهان، همرنگِ بحر از، جستجوی خاطراتت!
هر زمان، شورِ دلم، مهرِ تو را می جوید از نو،
پای دل، پیوسته می گردد، به سوی خاطراتت!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی، کتاب آوای احساس.
هر روز با واژه هایی دلتنگ
در پشت دیواری از تنهایی
یادت را زمزمه می کنم
و خاطراتت را می بوسم
ای کاش کنارم بودی
و ردی از نگاهت را
میان دل نوشته هایم می دیدم
تا به جای واژه ی دلتنگی
ردیف شعرهایم می شدی
مجید رفیع زاد
باز امشب با نگاهت عشق بازی میکنم
خاطراتت را دوباره صحنه سازی میکنم
چنان ویرانم از عشق تو ای مه روی زیبایم
که دستانت به خیالم دست درازی میکند
دو چشمت کرده حیرانم که همچون بره آهویی
یاد چشمان تو هر شب دل نوازی میکند
خاطراتت در من پا می گیرند راه می روند
می شوند باران به بارانی ترین حالت ممکن
ارس آرامی
جرم من دوست داشتنت بود
و تو قاضی سخت گیری بودی ک مرا محکوم کردی به مرگ با خاطره باران
خاطراتت در من پا می گیرند راه می روند
می شوند باران به بارانی ترین حالت ممکن
ارس آرامی
تو،،،
کنج اتاقت
تنهایی را به آغوش کشیده ای
و من گوشه ای از دنیا؛
خاطراتت را...
...
تواردی دردناک ست
عشق!
لیلا طیبی (رها)
گفت: چند سالته؟
گفتم: ۳۰
گفت :بیشتر میخوری
گفتم : آخه خیلی روز ها رو دو بار زندگی کردم ..
سرم داره ازحجم خاطرات می ترکه بدون توزندگی واسه من بی هدفه
چشمامو می بندم و خیال میکنم اینجایی
ولی وقتی چشمامو باز میکنم و می بینم نیستی
تازه میفهمم که چقدر دلم برات تنگ شده
می دونی چرا هر شب اینجام؟
چون هنوز عطر خوش خاطرات باهم بودن داره بهشت من اینجاست جایی که محل قرار عاشقانه مان بود تو دوست...
شکسته های دلم را با خاطراتت بند می زنم
شاید روزی شکسته های دلم ،بند بند زندگی تو باشد.....
حجت اله حبیبی
زمستان بود ، زمستانی همراه با خاطراتی از تو که در قلب من یخ بسته بودند. با خود میگفتم این آخرین زمستانی است که تو خواهی دید ، ولی این برایم زیبا بود،که پایان من از سرمای زمستان نخواهد بود بلکه از سوز و سرمای خاطراتت خواهد بود.
عطر از روی پیراهنت پرید...
اما هنوز میشود بین خاطراتت ، رایحه ات را به ریه کشید... • ͡•
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
باز امشب، خاطراتت قاب در کنح اتاق ،می چکد از سقف دل ،دریای طوفانی هنوز.....
حجت اله حبیبی
خاطراتت آنقدر مرا کشت
که جنگ ایران و عراق آنقدر
کشته نداده بود...
نویسنده:کتایون آتاکیشی زاده