متن خاطره
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات خاطره
که توئی
شب یلدای من و خاطره هایی که تویی
دل مشتاق من و منظره هائی که توئی
خلوت یاد تو را پنجره ها می فهمند
تا شعاع همه ی گستره هایی که توئی
تا چه آید به سر پاکی این دلشدگان
به در مسلخی از کنگره هائی که توئی...
پارسال این موقع فکر میکردم خوشبختی در آینده ست اما حالا چه تلخ می فهمم خوشبختی روزای خوشی بود که با تو گذشت و خاطره شد 🖤
اثر انگشت آب
روی پلک مهتاب
یک نفر می گوید
یاد ما را دریاب
عشق اهورایی
ای باد !
ببر قصه ی تنهایی من را
تا یار بداند
غم رسوایی من را
چون قاصدکی نامه رسان شد
گویم برسان
شعر پریشانی من را
چون یار خیالش شده آسوده ز عشقم
با قافیه ی تلخ بگو راز
شکیبایی من را
من نیز اگر ساکت و...
آن روزها رفت
خاطره اش ، بر ذهن ما نشست
سرد و سفید و برف
همه جا را گرفته بود
آن شب سکوت سرد
فرسنگ ها راه بود
فاصله ها بود و فاصله ها
کسی خبر نداشت از سختی راه
ما بودیم و ما بودیم و بس
تنهایی و بیدار...
بازم خیال ط مرا برداشت
کجا میبرد نمیدانم ... (:
من ناز نمیکشم ...دلت خاست برو...
کج کج نکنم نگاه و..یکراست برو...
هرجورکہ مایلی بزن قید مرا!
هرچند دلم یکہ و تنهاست برو..
دیگر نکشم منت مهتابت را !..
تاریکی از این به بعد زیباست برو...
خودهی و درفکر خودت هستی و بس!
پس خاهش التماس بیجاست برو...
رو راست...
پدر بزرگ آلزایمر گرفته بود!
از بین خاطرات هشتاد ساله ای که
داشت، فقط خاطره ی آشنایی با
مادر بزرگو یادش بود، و این خاطره
رو هر روز با خوشحالی تعریف میکرد،
دقیقا با همون کلمات! همون جملات!
بدون هیچ کم و کسری: زهره یادته؟!
تو اومدی شیرینی فروشی که...
هیچ نقطه ای از جهان ،گرم تر ازآغوش پاییزیت، برای برگ برگ خاطره نیست....
حجت اله حبیبی
واسه کسی که عاشقه
مرگه پایان رابطه
خاطره اونومیکشه
خاطره مثل قاتله
عاشق نمیتونه عشق واحساسش سرکوب کنه حال خرابش تنهامعشوق میتونه خوب کنه
خودم را در میان کتاب ها گم میکنم
تا ندانم چه می گذرد
که دانستنم جز فریادی گلو پاره چیزی ندارد
با چشم های باز گوش ها را بسته اند
خودم را در میان کتاب ها گم میکنم
در سال هایی دور ...
سال های کودکی ...
سال هایی که...
مرا جای دوری جستجو مکن
همین جا هستم ...
در همین کره ی خاکی
در همین حوالی خاطره های زمینی
در همین عکس هایی که لبخندهایم را ثبت می کنند
همین جا هستم
کنار قلبت ...
گوشه ای ساکت نشسته ام
مرا در میان تپش های قلبت جستجو کن
رعنا...
اینجا
هوای خاطره تو، خیلی ابری است
یک شب که چشمهای جهان را
خواب می برد،
آخر مرا و طفل دلم را
آب ... می برد ...
جلال پراذران