متن دلتنگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی
بـבهـڪارم بـہ آغوشܩ.
یـہ בونـہ جــان مثــل تـــو...
بگو
کجا بیابمت؟
به کُنجِ دَخمه ی خیال
کِناروعده یِ محال
کرانه های آرزو
کجا بیابمت؟ بگو
بگو
کجا بخوانمت؟
به واژه های بی کلام
میانِ شعرِ ناتمام
به بغضِ مانده درگلو
کجا بخوانمت؟ بگو
بگو
کجا ببینمت؟
کنارِ بُهتِ پنجرِه
به زیرِچَترِ خاطره
به مّکثِ بینِ گفتگو
کجا ببینمت؟...
برقِ نگاهت را از عشقمان نگیر
من بی تو ماهی ام در کویر
برگرد
باران باش ببار بر جسمِ بی جانم
جمعـہ ها پایان هـفـتـہ نیست،
شروع موج جـבیـבے از בلتنگے هاست.
تنهایی،
خیلی با وفاست!
هیچگاه تنهایت نمیگذارد.
مـــا گمشـב گــــان...
בر בل یک خاطرہ اے בر בل شهریم.
افسو๛ ڪـہ
בر حسرت בیـבار تو בیوانه شـבیم.
سرو از حسرت عشق سنجاب درونش خشک شد
تیر های نامردان در درون قلب سنجاب پودر شد
از صدای نغمه آن بلبل شیرین بیان روی درخت
یا صدای پای آن طوطی فرز و زرنگ و بی درنگ
شهدگل از حسرت مرگ زنبور پژمرده شد
آری این خواب صدای قلبی بود...
بعد از تو...
به عطر تن هیچکس ندهم دل.
این خونه زندون منه،این زندگی رویام نیست
اینی که میمیره برام،اونی که من میخوام نیست
دلخوش به برگشتم نباش،پشتم بجز دیوار نیست
اینجور رفتن ها یعنی، برگشتنی در کار نیست❤️🩹
وجودم میدرخشد از عطر شکوفههای مهتابی،
عطری که تو در لبخندت نهان کردهای.
تو همان گل سرخی هستی، شبیه جانان،
که به ریشهی جانم جانی دوباره مینوشانی.
حروف نامت، راز تمام دوستت دارمهای نانوشته را فاش میکند،
و عاشقانههایمان را چون کتابی زنده،
تپنده و لرزان، به رشتهی تحریر درمیآورد....
من و دلتنگی به انتظارت نشسته ایم
اگر زود برسی من قاتل میشوم
اگر دیر برسی آن قاتل من!
عشق یعنی یک رفیق با وفا پیدا کنی
عشق یعنی در دل دریای عرفان جا کنی
شعرهایی را که سرخ افتاده در جام ِ قلم
قطره قطره نو کنی یا چون غزل دریا کنی
عشق یعنی : باز خاطر خواه معشوقت شوی
مثل مجنون، هی بگردی در پَیِ لیلا کنی...
برای نفس کشیدن
به اکسیژن نیاز دارم
اما برای دَوام آوردن
تمامِ احتیاجم
تویی،،،
ز בلتنگــے تــو جانــم رفت،
בیـــر رسیـבے.
زنـــבگــی...
قصه یِ בلتنگیِ בلهایِ ترڪ خورבه ے ماست.
בیـــر آمـבی..،
ز בلتنـگیِ تـــو ّجانــم رفــــت.
پدر دنیای صبر است وتحمل
بُوَد رویش گُلی برتر زِ هر گُل
همه دنیا برایم بیرُخ او
نمیارزد به قدر خاک یک جُل
בورہ کرבنـב خاطراتت،
خلوت تنهــاییم را...
به تمام آنچه مقدس میدانیم،
به هر معنویتی که نامِ خدا را با خود دارد
باور کن،
من شکل دیگری از عشقم...
و دلتنگیای دیوانهوار
که مرز نمیشناسد...
دلم بهانه ات را می گیرد..
و به وقت دلتنگی
پای دلم پیش اشعارم گیر ست
هر وقت سری به خط خطی های خود می زنم آشوب را میان سکوت واژه ها
احساس میکنم
بلوایی ست خفته در چیدمان جملاتم
که مرا به ستیز با افکارم میکشاند
آنسوی شعر تو...
نوشتم بار دیگر نامه ای برای باب دلم
نامه ای که همه می خوانند جز جان دلم
باز دلم تنگ و تو نیستی کجای ماه دلم
بیا که بدون تو سکوت هست در، خانه دلم
تو نیستی چه سرد و تاریک در کاشانه دلم
ببین چطوری رفتی آتش گرفته ویرانه...
در آخرین دیدار،
تو رفتی...
و من،
در سکوت نگاهت،
جا ماندم.
باد،
موهایت را به رقص درآورد،
و من،
با هر موج،
دریاتر شدم.
تو گفتی:
«باید بروم...»
و من،
نگفتم:
«بمان...»
فقط نگاهت را قاب گرفتم،
در قاب دل،
در قاب خاطره،
در قاب همیشه.
و حالا،
هر...