متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
شایعه کرده بودند که عاشق شده ام.
میگفتندعجیب دوستش دارم.
عجیب مهربان است.
آنقدرحرف دلم میان مردم پیچید،که خودم نیز غریبانه عاشقش شدم....
درهرلحظه ای،درهردم وبازدمی،بااونفس می کشیدم.
بااومی خندیدم.
نمی دانستم عشق راهردوبایدزندگی کنند.
حال من عاشق بودم واودرفراموشی من سِیرمیکرد.
.
.اصلاهمه اش تقصیراین مردم است.
من عاشق...
خسته ام
درمانده ام
پریشانم...
هزاران حرف در گلویم مانده
که نه بر زبان می آید و
نه رهایم می کند...
بُغضی نهفته همچون سدّی محکم در گلو دارم
که حتّی به سیلاب اشکهایم نمی شکند !
مُرده ای متحرّکم که گویا
برزخش دنیاست و تاوانش زندگی کردن !
چون...
روزگار بالا و پایین دارد
خنده و اشک را به روزها و شبهایمان می دهد
آفتاب را در آغوشمان می گذارد
ماه را به چشمانمان هدیه می دهد
ولی دل گرمی میخواهد
ثانیه های بیداری مان
تا دستانمان یخ نکنند
و دلمان نپوسد
و گرنه همه اش می شود عادت...
زنها نه به فکر شاهزاده ی سوار بر اسب هستند
نه تاج بلورین می خواهند
حتی دوست ندارند
شیرین قصه ی کسی باشند
که به خاطرش به جان کوه می افتد
آنها فقط مردی را می خواهند
که با دستهایشان آشنا باشند
و به آنها اطمینان دهند
که نااُمیدشان نمی...
ما همان ارغوان شعرهای ابتهاجیم
رویا بافتیم
تا زنده بمانیم
به همان نیم ذره ی اندک امید دل بستیم
در حالی که بیرون پنجره خبری نبود
جز گذر ساده ی ایام
حالا،دل خون شدگانی شده ایم
که هر لحظه فقط خود را لعنت می فرستیم.
الان که دارم به صدای طنین اندازت گوش می دهم.
گویا جریان آرامشی ناب را به روح و روانم وصل کرده اند.
می گویند: اگر با صدای دلبر آرامش بگیری و خوابت بگیرد، تو یک عاشق واقعی هستی.
حال که دارم به صدای دلنوازت گوش می دهم، درحالیکه تو برایم...
روزها میگذرند
و من هر روز...
دنیا را بیشتر میشناسم،
عاقل تر می شوم
و محتاط تر... نمیدانم
شاید فقط ترسوتر میشوم... اما این را میدانم که...
دیگر کمتر رویا میبافم،
دیرتر آدمها را باور میکنم،
کمتر از زشتیها تعجب میکنم،
و
بیشتر احساساتم را نادیده میگیرم.
روزها میگذرند
و...
نیاز داشتم برای مدت کوتاهی نباشم، مدتی اطرافم را دیوار بکشم تا ببینم چه کسی نبودم را میفهمد.
نیاز داشتم مدتی به کسی فکر نکنم، نگران کسی نشوم، دلتنگ کسی نباشم...
نیاز داشتم کمی با خودم کلنجار بروم.
نیاز داشتم فقط برای مدتی تنها باشم...
این نبودن، فراموش شدن را...
در میان این حجم از اجتماع و هیاهو
در درون اما هریک تنهاییم
آدم هایی که یکدیگر را یک به یک دیگر از یاد برده اند
آدم هایی که از آدم بودن فقط اسمش را به یدک میکشند و از رسمش چیزی را بلد نشده اند
آدم هایی که دیگر...
با نام خالق مهربان
میدونی تهِ دل کجاس؟
تهِ تهِ تهِ تهش...
همونجا که می رسی به خودت، خودِ واقعیت..
بعضیا دلی هستن، اونا به قعر دلشون رسیدن، اونا عمیق میبینن، عمیق میشنون.
هر چه قدر عمیق تر، دلی تر
آدمهای دلی قفل دلت را باز میکنن، ساحره نیستن ......
من همه ی لحظه های خوبم را بهشت می نامم
همه لحظه هایی که خوشی مهمان قلبم می شود
همه لحظه هایی که بدون افتادن اتفاقات بد می گذرد
همه لحظه هایی که با عزیزانم هستم
همه لحظه های که شادی دیگران را می بینم
من همه لحظه های خوبم...
بهار حالش خوبه
عطر میزنه
لباسای رنگی قشنگ میپوشه
همونطور که یواشکی قاصدک فوت میکنه
زمستون و ارزو میکنه
و ناگهان میزنه زیر گریه
تازه میفهمی بهار غمگین تر از پاییزه . ..
انسان عاشق ک میشه حساس تر میشه
بی تاب تر میشه ضعیف تر میشه
تنها تر میشه
وقتی کنار معشوقشه بچه میشه دور از معشوق اونقدر عاقل میشه ک همه از حرفای حاج و واج میشن و دلتنگی رو برای بار اول از نوعِ قشنگ تری حس میکنه
انسان عاشق...
شبها،دفترچه خاطرات زندگی مان هستند...
حرفهای دلمان را می گوییم
ماه می نویسد
ستاره ها گوش میکنند
و خوشا به حال ما که در این جهان،ستاره ها ساقی حرفهایمان هستند