متن رضاحدادیان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رضاحدادیان
دوباره قصّه ی پاییزو باغِ مرثیه رنگی
نمی زند به دلِ من نگاهِ پنجره، چنگی
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۱۰/۱۰
دوباره قصّه ی پاییزو باغِ مرثیه رنگی
نمی زند به دلِ من نگاهِ پنجره، چنگی
شده ست خالی دریایِ پرتلاطمِ خورشید
به روی ساحلِ شب،مانده است نعشِ نهنگی
زده ست پل دلم از کودکی به مقصدپیری
جوانی ام شده پرپر،نمانده آبی و رنگی
شکسته قفل قفس را کبوترِ دلم، امّا...
تقدیر، گِرد چشم تو مژگان گذاشته ست
پرچین گذاشته ست، نگهبان گذاشته ست
یکباره تا به دام بیفتد غزالِ دل
بر چانه ی تو چاهِ زنخدان گذاشته ست
تا عابرِ غروب،دلش وا شود دمی
عمریست پشت پنجره گلدان گذاشته ست
با شال و با کلاه زمستانی اش، درخت
سرروی شانه...
وقتی تو باشی تکیه گاهم،مِثلِ فرهاد
از ریشه خواهم کند کوه بیستون را.
رضاحدادیان۱۴۰۳/۸/۸
دست ار سرم بردار، ای عقل بلا تکلیف
با من مگو از جنگ و از آتش بسی دیگر!
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۷/۷
پاییز در راه است و از آغوش گندم زار
چیزی نخواهد ماند،جز خار و خسی دیگر
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۷/۷
یافت پایان شعر من هرچند، امّا تا اَبَد
با دلم پایان ندارد گفتگوی پنجره
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۷/۷
می شود پَسکوچه ی پاییز از آواز پُر
می زند پَر تا نسیمی از گلوی پنجره
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۷/۷
بس که مِی نوشیده از چشمانِ مستِ آینه
تکیه بر دیوار دارد ،ماهروی پنجره
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۷/۷
نیمه شب، برده به سمتِ آسمان دستِ قنوت
تا اجابت گردد آخر آرزوی پنجره
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۷/۷
تا گره وا می شود از گیسوی بانوی باد
می شود آغاز، شرحِ مو به موی پنجره
رضاحدادیان
۱۴۰۳/۷/۷
در نگاهم چشمه ی خورشید دارم، سالهاست
پر شده از آفتابِ من ،سبوی پنجره رضاحدادیان ۱۴۰۳/۷/۷
غنچه،غنچه پشت شیشه مانده گلدانِ دلم
خنده های او گرفته رنگ و بوی پنجره
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۷/۷