متن رفتن
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رفتن
دارکوب ها را از درخت زندگی تان دور کنید،
به دارکوب ها نگاه کنید آنها اَره برقی ندارند،
مته همراه شان نیست اما تنه سخت ترین
درخت ها را سوراخ می کنند،
و در دل شان لانه خودشان را می سازند،
دارکوب ها با ضربه های سریع کوتاه
اما پشت...
من
آدمِ دیر رسیدن بودم
آدمِ دوست داشتن هاىِ دست دوم
آدمى بودم که هر کجا پا میگذاشتم،
یک نفر قبل از من،
قولِ ماندن داده بود و رفته بود...
که دوستت دارم را
هر مدل به زبان مى آوردم،
هزاران بار با گوشش بازى کرده بود
هر کدام از...
⊱همه آدم هایی
که تَرکتان کَرده اند
یک روز بَر میگَردند ...!
از الان خودتان را بَرایِ حَرف های
آن روز آماده کُنید !
مَبادا خام شَوید
یادتان باشَد که
هیچ چیز تَغیر نَکَرده ،
فَقَط هَمان آدم سابقی است
که بِهتَر از شُما را پیدا نَکَرده ⊰
|هَمهٔ اونایی که رَفتن|
قولِ تا اَبَد موندنْ داده بودن... :)
کسی رو از خوب بودن خسته نکنیم...
خدا نکنه انسانی از خوب بودنش خسته بشه،
خدا نکنه آدمی بشه که مهربونیش هر بار
نگران و آزرده خاطرش کرده.
چون اون وقته که بلاتکلیف میمونه،
نه بد بودن رو بلده
و نه توان خوب موندن رو داره،
اون وقته که میره......
روزها خیلی زود میان و خیلی زودتر میرن
ولی یه چیزایی هیچ وقت
نه میٰاد
نه میره
اینجاست که چون میگذرد غمی نیست
چیزی جز یک حرف نیست!
میخوام دل بِکَنَم ازاون آدمی که عاشقم نیست
همونی که میگه هرگل مثه اون شقایقم نیست
راست میگه،صادق نبودم شایدم لایق نبودم
امااین دروغه محضه که به اون عاشق نبودم
دروغه آره دروغه عشق بایک نگاهِ ساده
بازببین که این دله من چه کاری دستِ توداده
ساده مثل یه تبسم...
تو رفته ای و شادی من دور می شود
انگار چشم زندگی ام کور می شود!
دیگر دلت هوای مرا هم نمی کند
این عشق نیز،وصله ی ناجور می شود
هرگز جدایی از تو نشد باورم ولی
این است حق هرکه که مغرور می شود!
باید که صبر پیشه کنم...
با من بمان تا خنده هایم جان بگیرد
نگذار عمرم در غمت پایان بگیرد
چیزی ندارم جز همین دیوانه بودن
با ماندنت شاید سری سامان بگیرد
سیلم که یک دریا جنون در سینه دارد
ای وای اگر با بغض سرگردان بگیرد!
یعقوب می ترسید با این فکر، روزی
مصری شود...
تو میری انگار ی تیکه از وجود من رفته
شب بیداریام شروع میشه
دیگه تو عکسا نمیخندم
کل وجودم از دلتنگیت پر میشه
لعنت به این رفتن که تورو از من دور کرد ...
تو رفتی و قلم را با خودت بردی
و من ماندم
با یک دفتر خالی
و ذکر لب
که جانم کاش که بودی
مجید رفیع زاد
چشمانت را بستی و رفتی
اما نمی دانستی در پس این رفتن
تو چه غم ها و غصه هایی که بر سر ما خراب نشد
نمی دانستی با رفتنت سیاه شد
تمام نقطه های رنگی درون دنیایمان.
نمی دانستی همان هنگام که چشمانت را بستی
و فروغ نگاهت را از...
#پشت سرم آب نریز
چمدانم
پر از چه می دانم هاست.
نمی دانم
می داند دوستش دارم یا نه؟
(آرمان پرناک)
\ماندن\ را در قاموس \رفتن\ برایم معنی کرد،
اینجاست که \دهخدا\ هم به دادم نمی رسد!
ارس آرامی
رفتن را بلد باش..
اما فقط جایی از این فعل استفاده کن
که ماندنت را ندیدند..
نخواستند..
نفهمیدند..
یا جایی زیر طاقچه ی بی حوصلگیشان گذاشتند،
تا اگر روزی دلشان خواست تورا صرف کنند وبعد دوباره بین فعل های دست دوم و سوم زندگیشان رهایت کنند !
رفتن را خوب...