بزرگترین لذت زندگی من داشتن دختری مانند توست قشنگم بدان که زندگی ما بدون تو غیرممکن بود همیشه بدان که ما عاشق تو هستیم و برایت بهترینها را همراه با شادی و هیجان آرزومندیم
عشق واقعی ابدی و بی پایان است عروس و داماد صمیمانه شما را به بخشی از روز عروسی شان دعوت می کنند ما را در این شادی همراهی کنید زمان … مکان …
دعوت کن از سرچشمه ها،گلپونه هارو از دشت ها از دره ها،بابونه هارو بسپار بارون رو سر ما گل بریزه “بادا مبارک” از لب بلبل بریزه خورشید باشه،ابر باشه،ماه باشه هر غنچه ای با جشن ما همراه باشه بفرست این شعرو به هر کس آشناته باید پر شادی کنیم این...
. آغاز میکنیم زیستن را پیوستن و یکی شدن را لطف حضور شما در جشن این آغاز مایه شادی ما خواهد بود
دل با تو به ریش رقبا می خندد شادی ره غم ز هر طرف می بندد همواره بهار، چار فصل عشق است تقویم به گور پدرش می خندد
اگر دردی در این دنیا نباشد کسی را لذت شادی عیان نیست چه حاصل دارم از این زندگانی که گر غم نیست شادی هم در آن نیست
فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت دیدیم کزین جمع پراکنده بسی رفت شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت
می پرسی: شادی چیست ؟ می گویم: زیستن با تو. می پرسی: اندوه چیست ؟ می گویم: یک لحظه با تو نبودن. می پرسی: زندگی چیست مرد من ؟ زندگی چیست ؟ می گویم: رها شدن درون نفس هات. بیرون، زیر آفتاب پاییز دو قمری سر بر شانه ی یکدیگر.
ایران ای سرای امید بر بامت سپیده دمید بنگر کزین ره پر خون خورشیدی خجسته رسید اگر چه دلها پر خون است شکوه شادی افزون است سپیده ما گلگون است که دست دشمن در خون است ای ایران! غمت مرساد جاویدان شکوه تو باد راه ما، راه حق، راه بهروزیست...
رفت آن سوار کولی با خود تو را نبرده شب مانده است و با شب، تاریکی فشرده کولی کنار آتش رقص شبانه ات کو؟ شادی چرا رمیده؟ آتش چرا فسرده؟ خاموش مانده اینک، خاموش تا همیشه چشم سیاه چادر با این چراغ مرده رفت آنکه پیش پایش دریا ستاره کردی...
به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم میگذرد...
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی #
از آن ساعتی که فهمیدم ، دوستم داری ؛ هر لحظه در دلم رخت میشویند !
شادیهایم هدیه به تو ، کم بودنش را بر من خرده مگیر ، این تمام سهم من از دنیاست
وقتی تو نیستی ... شادی کلام نامفهومی ست ! و دوستت میدارم رازی ست که در میان حنجره دق میکند! و من چگونه بی تو نگیرد دلم ؟ اینجا که ساعت و آیینه و هوا ... به تو معتادند ...
حسادت احساس وحشتناکیه. به هیچ کدام از رنج ها شبیه نیست. چون هیچ شادی و یا حتی غم واقعی تو حسادت وجود نداره. فقط رنج میده و بس. نفرت انگیزه!
برای زاییده شدن و مرگ، درمان و چارهای وجود ندارد، باید فاصلهی بین این دو را شاد بود.
عشق شادی ست عشق آزادی ست عشق آغاز آدمیزادی ست
باید دنبال شادی ها گشت ولی غمها خودشان ما را پیدا میکنند.
شرح این , از سینه بیرون می جهد لیک می ترسم که نومیدی دهد. نی مشو نومید, خود را شاد کن پیش آن فریادرس , فریاد کن.
شاد بودن به این معنا نیست که همه چیز خوب است، شاد بودن به این معناست که شما تصمیم گرفتید فراتر از هرآنچه کامل نیست را ببینید.