متن شاعر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شاعر
شعرهایم را،،،
مُثله کردم وُ،
به آتش انداختم...
...
تو اما؛
ابراهیم بودی که،
از شعله و دود-
به پا خواستی!
لیلا طیبی (رها)
گیجم و قرن هاست گم گشتم، در شب خسته ی جهان خودم
مثل اصحاب کهف در خوابم، مانده ام دور از زمان خودم
ورق خفته در کتابچه ام، کودکانه مرا \طیاره\ بساز
بپران و کمی بلندم کن، نیست پرواز در توان خودم
دل من قسمتش پریشانی ست، شاعرم عادتم خود...
کوردم؛
آی ی ی کوردم،،
کورد!
شبیه بلوطی که
با هیچ باد و بارانی
ریشه های ستُرگم؛
کنده نمی شود!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
لب به احساس زدم مست شدم، فهمیدم
شاعران مست ترین طایفه هشیارند!
بی خود از حال شدن گرچه گناه است ولی
شاعری جرم قشنگیست اگر بگذارند!
ارس آرامی
شعر اگر نتواند
موهایت را بسراید
وکلمات،زیبایی چشمان مشکی ات را توصیف کند.
وقافیه ها با عطر تو پر نشوند.
به چه کار می آید؟
به صبح می رسد؟
آیا ارزش وقت را دارد؟
لیکن شعری که شما را ندارد،محبوبم.
من را شاعر نمیکند...
نه پاریس
نه اینجا
نه دمشق...
جه ماڵی تۆ پڕ له ژانه،
رێشه دڵیان
-- ئه و پیاوه کانی وا تۆیان دیه ی!
...
له ئێش ئیشق تۆ،
-- یان ئه مرن،،،
یان که شایه ر!!!
∞ برگردان فارسی:
زیبایی ات دردناک است،
زخمی بر دل دارند
-- مردهایی که تو را دیده اند!
...
از...
پدرم،
شاعر نیست!
پدرم هرگز یک شاعر نیست
پدرم،،،
اما می داند،
خوب هم می داند
دردِ یک سُفره ی خالی
چاره اش:
نان ست!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
پدرم،،،
شاعر نیست...
رنج هایش را اما
می گِریَد،
می موید
با خودش زمزمه هم گاهی دارد
از زمان هائی خوب
پدرم،،،
شاعر نیست!
ولی از وزن \جدائی ها\ آگاه است
صاحب دفتر و دیوانی از\
\اشک\ است
پدرم می داند، می داند؛
(درد)هم قافیه ی (مرد)ست
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
پدرم،،،
شاعر نیست...
گرچه از اوج غزل آگاه است
شعر او موی سپید،
شعر او؛
یک تنِ رنجور وُ؛
نحیف!
خسته از تنهایی
سال ها بی مَحرم!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
دست در دستت نَهَم ای بی وفا
تو نکردی روزگاری با من جفا
من که یک دَم داده ام به تو صفا
تو گرفتی از دلم عشق و ثنا
شاعر: همایون بلوکی
هر صبح به زنبور🐝، عسل می چسبد
شاعر که شدی فقط غزل می چسبد
امّا به مذاق زوج های عاشق
صبحانه لب و بوس و بغل میچسبد
«همایون بلوکی»
او شعر بود و من شاعرش؛
این بود قصه آفرینش !
ارس آرامی