متن عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه
چشمانت همان موزیک شاد باریتم ۶/۸ است ، که هربار باپلک زدنت آهنگ به نقطه اوج می رسد وخواننده دراین گام صدایش را به رُخ میکشد...
✍️رضا کهنسال آستانی
زیر تار گیسوی تو دنیا بمیرد
گُنه ز جانب من دنیا بمیرد
بر مرکب عشق تو گشته ام قو
بخند که قوی تنها زیبا بمیرد
هر شب به هوای تو گرفتارم
هرکه مجنون شما گشته ها بمیرد
بر دیده ی تو دائم شدن شاعر
با تو سعدی حافظ مولانا بمیرد...
عشق
گُل می کند
حتی
در مرداب
از نیلوفر بپرس
حجت اله حبیبی
با « تو » تنها
پر شود
دنیای من .
حجت اله حبیبی
کاش
چشمان تو
سر چشمه ی
ایمانم بود .
حجت اله حبیبی
آنقدر
ماهی
که
می گردد
جهان دور سرت .
حجت اله حبیبی
چشمهایم را میبندم تورا به خودم دعوت میکنم با کمی مکث کنارم مینشینی؛ سی دیِ دکلمه های شکیبایی را پِلی میکنم ( حال همه ما خوب است ، اما تو باور نکن). نفسی عمیق میکشم ودراین دم وبازدم از بوی سیگار حسین پناهی هنگام خواندنش که استشمام کردم سرفه ام...
نمی دانم چه روز از هفته ،ماه و سال است که این نوشته را میخوانی ، بخوان و بدان زندگی بدون تو سرما خورده است .
امروز شنبه ۱۸ ادیبهشت سال ۱۴۰۲هست که بنام عشق مینویسم
به نام کسی که با خیالت کفش های عشق را به پا کرد و...
رشک می برم به تک تک واژگان داستانم
که تو آن ها را خوانده ای.
و به ترانه هایم که با اندیشه ی تو
سروده شده اند.
شهناز یکتا
عشق،
چون جوجه ای تازه از تخم بیرون جسته،
پر از شور و نیروی زندگی ست،
بر کف دست های تو...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
هم مهربونه، هم جذاب. هم حد و حریم خودشو میدونه هم چشمای قشنگی داره. به وقتش شوخی میکنه به وقتش جدیه و بلده چطوری کاریزماتیک رفتار کنه...من از کسی اسم نبردم، ولی اسمش اومد تو ذهنت...
بهزاد غدیری
تا جهان باشد و من باشم و دل باشد وعشق
بی شرف هستم اگر در رَهِ اندیشه رَوَم
کفر و ایمان همه را وا نَهَم از بَهرِ شما
من به منّت کشی ، یار جفا پیشه روم
ساقه دل شده سرشار از عشقش امّا
ساقه می میرد اگر بی رگ...
عاشقان را در گورستانی،
در کنار آسیاب های بادی،
در زیر سایه ی چند سپیدار و سیب و بید،
به خاک بسپارید،
تا با قار قار کلاغان در آن تنهایی ژرف گور،
افزون شود اندوه شان...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
تو در دشت،
لاک می زنی ناخن هایت را ،
با خون سرخ گلبرگ های شقایق...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
تو پلک می زنی،
و انگار شاپرکی بال بال می زند،
در یک باغچه ی پر از گل...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
تو فاتح سرزمین عشقی
ومن در فکر
فتح آغوش تو
نسرین حسینی
کودک درونم
بهشت بودنت را
مستانه قدم برمی دارد
جاریِ تو مصداق تمام بودن هاست
سکوت گلو
حرفهای نگفته را
در پچ پچ چشم هایمان
فریاد می زند
بودنی در جبران تمام نبودن ها
وهزاران راه نرفته
هزاران قدم راکد
تاریک ذهن
در روشنای چراغ دیده ات
پیوند می زند...
حسرتی هست فقط بر دلِ من تکراری
کاش گرمای لبت بر لبِ من بگذاری
همه خفتند ولۍچشمِ من از اشک پُر است
سهمِ من از تو شده گریه و شب بیداری...
بهزاد غدیری ، شاعر کاشانی
بعضی آدما انگار مهره ی مار دارن
انگاری با یه نگاه طلسم میکنن و بند دلتو به خاطرشون گره میزنن ، گره ی کوری که حتی دندون منطق هم نمیتونه بازش کنه.
مهارت عجیبی تو ثبت ثانیه های زندگیت به نام خودشون دارن جوری قلب و ذهنتو اشغال میکنن که...
اعوذ ب الآغوش تو ؛ من شر غمهای جهان 🤍
هیچکس مثل تو مرا به آغوش نکشید
هنوز شانه هایم از هرم نفسهایت گرم است
هنوز صدای قلبت در تمام وجودم زمزمه میشود
آغوش تو همان بهشتیست که جزایش جهنم است ، چه باکم از آتش که یک لحظه آغوشت...