چه کسی گفته پاییز دلگیر است؟ اصلا انگ دلگیری به پاییز نمیچسبد فصل انار فصل نارنگی فصل رنگ های قرمز و نارنجی فصل بادهای باموقع و بی موقع که میپیچد لای موهایت و عطرش مرا مست میکند فصل قدم زدن زیر باران کجایش دلگیر است؟ به هوای سرمایش دستانم را...
آهای دختر پاییز! میدانی چرا برگ ها زرد و خشک میشوند و به زیر پاهایت می افتند؟ آخر تو که آمدی دیگر بیچاره ها با چه رویی سبز باشند وقتی تو تمام سر سبزی دنیا را درون خود به همراه داری؟ آری تو همه ی آن چه را که یک...
دختر پاییزی عزیزم دستت را در دستان پر توان مهر بگذار شرط میبندم او هوایت را خواهد داشت و آبان لب های سرخ تورا خواهد بوسید و به گونه های زردت رنگی از عشق خواهد زد و امان از دیوانگی های آذر از بس دلش برایت ضعف می رود تب...
سالهاست نبودَت را پایِ پاییز می نویسم! دِلم راضی نمی شود قبول کُند، تو مَرا نخواستی! وگرنه این پاییزِ بیچاره هَربار، باران های عاشقانه اش را... برگ های نارنجی اش را... خودش را، آماده ی آمدَنت میکند!
بی توشهریور من نسخه ای از پاییز است سی و یک روز قرار است که ابری باشم...
به سمت پاییز سرازیر می شویم روزهای کوتاه شب های بلند و پنجره ای که مرا می بلعد.
میگم: پاییز اگه خواننده بود صداش عین صدای بنان بود وقتی که با اوجِ غمِ توو صداش میگه "ای الهه ی ناز با غم من بساز..." میگه: چقدر ملتمسانه و غریبانه میگم: یا اگه میخواست دکلمه بخونه صداش عین صدای خسرو شکیبایی بود. اونجا که با یه طعنه تلخی میگه...
پاییز باشد، بهار باشد فرقی نمی کند هوا،همیشه نبودن تورا به یادم می آورد.. همیشه..
و تو همان اناری باش ! که قرار است با پائیز برسد ...
از روزهاى پاییزى ، بى هوا به تو میرسم از تمام راه هاى بدون مسیر که دست هایت هم مسیر دست هایم بود از بن بست خیابان هایى که طعم بوسه هایت را مى داد پاییز کوچک من رنگ سازِش با دل تو را دارد...
لیلی نام دیگر پاییز است زیباست عاشق می کند و می کشد!
شهریور یعنی: " داغِ " نبودنِ تو و بوی رسیدنِ پاییز، که غم انگیز ترین خاطره هایم از " اوست"
چقدر صدای آمدن پاییز شبیه صدای قدم های تو بود ملتهب، مرموز، دوست داشتنی! چقدر هوای پاییز شبیه دست های توست نه گرم، نه سرد، همیشه بلاتکلیف! چقدر صدای خش خش برگ ها شبیه صدای قلب من است که خواست، افتاد، شکست! چقدر این پیاده روها پر از آرزوهای من...
پاییز وفادار ترین فصل خداست حافظه ی خیس خیابان های شهر را همیشه همراهی می کند لعنتی، هی می بارد و می بارد… و هر سال عاشق تر از گذشته هایش گونه های سرخ درختان شهر را می بوسد و لرزه می اندازد به اندام درختان و چقدر دلتنگ می...
پاییز که می آید قلبم حساس تر میشود نسبت به تو من دوست دارم این آلرژیهای فصلی را
ای نوبرانه ی صَد فصل من! سیبِ تُرد تابستان! دخترِ انارپوش زمستان! بابونه ی بَزم های بارانی! ای ثمره ی صبر... تو بهاری یا پاییز؟ فرشته ای یا انسان؟ صوابی یا دلیل گناه؟ تو نمازی یا گُلِ تسبیح؟ من، به شکل یک مُشت، کُنجدِ دلخوش، روی نانِ سنگک تو نشسته...
من، اتاقِ تو هستم نگران دستگیره هایی که بی دستِ تو می افتند نگران لباس هایی که اندازه ی هیچ حوصله ای نمی شوند نگران گلدان هایی که آب از گلویشان پایین نمی رود من، اتاقِ تو هستم منتظری بی سامان که به زودی در این شهر گم می شود...
تا چشم بر هم بزنیم پاییز هم بساطش را جمع می کند و می رود؛ انگار اصلا با مهر نیامده بود، انگار آبانش با موهای رنگی از ما دل نبرده بود، انگار سرمایش با آتش آذر،بغل کردنی نشده بود! تا پاییز فکر رفتن به سرش نزده کینه هایمان را به...
بدون تو حوالی زمستان سرگردانم هر چقدر میخواهی دیر کن من تا آمدنت پاییز را با یلدا معطل میکنم
"پاییز” مرا عاشق میکند "باران” عاشق تر حالا تو بگو این "باران پاییزی” با من چه میکند . . . ؟
مگر می شود صدایم کنی و برگ های پاییزی به آغوش درخت باز نگردند؟! مگر می شود نگاهت کنم و زمین بر آسمان نبارد؟! بیا بیشتر عاشق هم باشیم، تا شب سرمه ی عشق را به چشمانش بکشد... تا ماه موهای خورشید را توی آیینه صبح ببافد... تا بهار روی...
آن کسی که در شهریور دل ببازد وای بر او ! پاییزی خاکستری و مملو از دلتنگی پیش رو خواهد داشت
امشب ساعت عاشقی خواهم گفت که بدون تو نه بهار زیباست نه پاییز عاشقانه است یعنی تنها با تو زندگی زیباست ای بانوی زیبای من
با تو بودن دل نشین تر می شود این ساعت های آخر پاییز... شب یلدا هرچه بلند تر حال من بهتر و بهتر...
