آسمان، چشمانت گریه هایت باران گونه هایت چو افق وقت طلوع به شب خانه ی من آوردی روز را با قدمت
من ستاره ای دارم که در آسمان نامش را زمین گذاشته اند
هر کوه دعای بلندی ست و آسمان تا عمیق ترین دره ها فرورفته است ما به هم می رسیم و یکدیگر را به جا نمی آوریم اتفاقات دیگری می بایست شاید تا در آیینه ی هم هویدا شویم گاه دشوارترین سکوت ها را بر زبان می رانیم تا روشن ترین...
امشب چه طولانی، ولی عاشقانه و پرنور است. شب روشن پر امیدی است که باید در ازدحام نگاه های مهربان بنشینیم و لبخند را به خوبی بدانیم. بنشینیم نفس هامان را با هم یک دل کنیم و خاطرات سرشار را از میان سینه هامان بیرون بریزیم تا خانه ها روشن...
در شبی مهتابی... نه، مهتاب نبود آسمان تیره تر از موی سیاهم شده بود ابر اندوه چنان روی مرا پوشیده بود که ندانستم من زن محجوب یا دیوانه ی شاعر؟ کدامینم؟ کدامینم؟ هر قدم یاد تو با رنج و عذاب می برید نفسم می درید سینه ام می چکید از...
من به صید آبی می رفتم وقتی پنجره ام کمی بلند تر از آواز پرنده بود و آسمان به ارتفاع آه ام نمی رسید از انتهای موهایی من هر روز ماهی قرمزی می ریخت که در آب های ناشناخته شنا می کرد دریا در یک تابلوی کوچک قدیمی خلاصه شده...
تقدیر ما چنین بود قصه فقط همین بود جای تو آسمان و سهم من این زمین بود .
سر نخ آسمان دست زمین است! پاره که شد دست زمین از آسمان کوتاه میشود آنوقت کو تا دوباره آسمان به زمین برسد. کو تا دوباره کسى زاده شود که فریادش را عرش بشنود،بلکه آسمان به داد زمین برسد....گرفتار شده ایم آقا.رشته محبت را گسسته ایم و روى این کره...
کابوسم رویا شد! گفتى از آسمان میبرمت که دو راهى ندارد چشم باز کردم دیدم در آغوشت میان زیباترین آسمان جهانم... عطرت را نفس کشیدم.آرام شدم ،سر به سینه ات نهادم و چشمانم را محکم بستم کابوس میدیدم میان یک دو راهى مانده ام.ترس و اضطراب جانم را به لب...
صبح ، آغازِ عشق است آسمان خورشید را در آغوش میگیرد ، من تو را .. ! ️️️
دوست داشتم کنارم باشی تا از بودنت با گلدان های لب پنجره ساعت ها حرف بزنم و وقتی صدایت می زنم آسمان از شادی زمین را غرق در باران کند دوست داشتم کنارم باشی با من اندکی ابر بنوشی که وقتی اسم باران می آید هر گوشه زمین عشق را...
گوشه ای نشسته ام و دویدن ثانیه ها را از مرز روزها و شب ها نظاره میکنم اما مدت هاست نه دیگر این اتاق کوچک راضی ام میکند نه پنجره ای که یک وجب بیشتر آسمان ندارد دلم تنگ است... برای ستاره ها برای سکوت ماه برای رقص مهتاب برای...
امروز چقدر بوی زندگی می دهی در این صبحی که تازه تر از عطر بهار نارنج است!!! از اتاقک شیشه ای عبور کن بیا این سوی تر آسمان به تو چشم دوخته است آغاز تابستان است دلت را پیوند بزن به بلندای البرز بگذار ریشه هایت در جشن آب وخاک...
دلت که گرفت دیگر منت زمین را نکش... راه آسمان همیشه باز است... اگر هیچکس نیست خدا که هست... .
آسمان وقت قرار من و تو ابری بود تازه با رفتن تو وضع هوا بدتر شد
با یاد تو صبح تازه آغاز شده/ صد پنجره سمت آسمان باز شده/ گلدان عقیم و خسته ی کنج حیاط ، / آبستن جلوه ی گل ناز شده/
چون مرا دوست داری دنیا بزرگ تر آسمان وسیع تر دریا آبی تر گنجشک ها آزاد تر و من هزاران بار زیباتر شده ام... ️️️
حس دوست داشتن که می پیچد در وجودم, دوست دارم،آسمان را در آغوش بگیرم دوست دارم ,دنیا را برقصانم!!! نه...!!! دوست دارم در گوشَت زمزمه کنم، دوستت دارم...️
روزی تو را خواهم بوسید به یاد اولین دیدار زیر چتر آسمان به نشانی باران تو را در آغوش خواهم کشید و به نشانی چشمانت و چکه های شوق به پای کوبی ما شدن به آغازی نو دوستم خواهی داشت تو را روزی خواهم بوسید
عید است و عیدی میدهد آسمان به زمین بارانش را درختان به طبیعت شکوفه هایشان را و من به تو ... جانم را ... .
خدا کند انگورها برسند و جهان مست شود تلو تلو بخورند خیابانها به شانه هم بزنند رئیس جمهورها و گداها و مرزها نیز مست شوند خدا کند انگورها برسند برای لحظه ای تفنگ ها یادشان برود دریدن را کاردها یادشان برود بریدن را خدا کند کوه ها به هم برسند...
بر آسمان بپاش شراب نگاه را بگذار از دریچه چشم تو بنگرم لبخند ماه را ...️ ️️️
روزهامان را در رنگ های مختلف تا کردی و در چمدانت گذاشتی کاش چون آسمان چشم های بیشتری برای گریه داشتم حتا اگر هزار پا بودم با هر هزار پا کنارت می ماندم اما تو با همین دوپا تنها به رفتن فکر می کنی
اگر مزارعِ آسمان از میان بروند و جمله کائنات محو گردند اگر که خورشیدها ندرخشند زمین تهی باشد آنچنانکه تو باشی و تو، دوباره هستی ها خویشتن را در تو یابند حیاتِ جاودانه توئی توئی که جان بخشی از برای مرگ جایی نیست هیچ ذرّه ای فنا نخواهد شد تو...