100 متن کوتاه شیرین ۱۴۰۳ جدید 2024

گر تو شیرینِ زمانی !

نظری نیز بہ من کن کہ بہ دیوانگی از
عشق تو ...

فرهادِ زمانم !

آمدى جانم به قربانت،
ولى بمان!
ماندنت آنقدر شیرین است،
که تمامِ دیر آمدنت را یک تنه جبران میکند!

تو همانی که می شود چای را کنارت بدون قند...شیرین نوشید

شیرین تر از آنی که بگویم عسل هستی

رویا هایی هست که شاید هرگز تعبیر نشوند
اما همیشه شیرین اند
مثل رویای بودن تو …!

تسلیم مزه مطلوب غذا های

چرب، شیرین و سرخ شده نشوید

و برای سلامتی خود ارزش قائل شوید

*روز جهانی غذا خجسته باد*

تو به جمع گرم ساقه های سبز و نوجوان پیوسته ای و این

سرآغاز شاد و شیرین جست وجوگری توست.
نوجوان روزت مبارک

چه نسبت با شکر داری که سر تا پای شیرینی
چه خویشی با قمر داری که پا تا فرق زیبایی

تلخ شد
طعم شیرین شعرهایم
افتاد
شکست
فنجان سفید گل مشکی

قربون بزرگیت برم خدا
من قند ندارم
یک کم از اون اتفاق های شیرین زندگیو برای من هم بفرست

فردا پس فرداست
که فرهاد استعفا دهد
شیرین کناره گیری
من و تو
نسخه یِ جدیدِ عشقیم

شکر نیست که چای را شیرین می کند
بلکه حرکت قاشق چای خوریست که باعث شیرینی می شود.
زندگی عمل کردن است.
امروز شنبه ایست که خیلی کارها به ان موکول شده است.

‏چه تلخ باشی چه شیرین
من از یک ذره ات هم نمیگذرم

زندگی به من آموخت
آنکه کام دیگری را تلخ می کند
غیر ممکن است
کام خودش شیرین باشد

صدای تیشه فرهاد
دوباره میکشد فریاد
‎که ای شیرین‌تر از جانم
چرا بردی مرا از یاد...

جون دلم

انتظار هم میتونه
شیرین باشه
وقتی دارم بهت زنگ میزنم ...
و منتظرم صداتُ
بشنوم و یهویی میگی
جون دلم

‌‌‌️️️

زندگی به من آموخت
آنکه کام دیگری را تلخ می کند...
غیر ممکن است
کام خودش شیرین باشد...

در روزگارانی که شیرین
خواب خسرو شاه میبیند
فرهاد،تیشه،بیستون،پیکار یعنی چه...؟

تو همانی که می شود
چای را کنارت
بدون قند...
شیرین نوشید

اگر نمک باعث شوریست...
عجیب است یار من این همه " نمک " دارد و شیرین است !!!!

باور کن زندگی را ...
شیرین مثل غمِ کودکان بالا شهر
تلخ مثل شادیِ کودکان کار

گیرم غم روزگار سنگین باشد
گیرم دل بی قرار غمگین باشد
باید بکَنیم بیستونی در خویش
تا آخر شاهنامه...
شیرین باشد!

تو شیرینی به پایان تمام قصه ها من هم
طفیل قصه،فرهادی، ڪه از اسم تو مشهورم

از تو شعر می نتَوان گفت
اخِر لب هات آنقدَر که شیرین بود
لب هام چسبیده به هم....!

چه تلخ باشی
چه شیرین!
من از یک ذره ات هم نمی گذرم!

شیرین کوه را به فرهاد سپرد و
تو
فرسنگ را،
من مانده ام با تیشه ای که صدایش
هیچگاه
به گوش ات نرسید.

حدیث ها شنیدم از عشق
که چون انار
سرخ و شیرین است
به گمانم شیرینی اش از
امامت مولا علی
و سرخیش را
امام حسین ضامن شد
با زلال خون خود و اصحابش

شیرین تر
از شعر تبسمت
هیچ نیافته ام
لبخند بزن
و بگذار خنده عاشقانه ات
کام دلم را قند نماید..️

آن قدَر چشم به راهم خبری شیرین را
که همه روز پی دیدن یک قاصدکم

خوش به حال دل فرهاد که در مدت عمر
مزه ی تلخ ترین خاطره اش شیرین است

کنار تو بودن در جایی دنج
پشتِ یک میز
رو به روی یک فنجان قهوه تلخ،
شیرین ترین اتفاق من است

اگر مقصد تو باشی؛
من نیز
پذیرای سختی ها خواهم شد.
با چشم های بسته
و دلی قرص و محکم،
خود را در آغوش ترس
رها خواهم کرد.
برای منِ عاشق
در راه تو مردن هم
شیرین است!

یک جمعه
تنهایی ات را
به قهوه مهمان می کنم
تلخ تلخ
من
با لبخندم
تو
با حرفهایت
شیرینش کنیم

به تو که فکر مى کنم
مورچه ها دورم جمع مى شوند
رویایت شیرین است :)

کام دل گر چه شد از شور غم عشق تو تلخ
جان شیرین منی، بلکه ز جان شیرین تر

نکنده بیستون
شیرین
نهان در جان شیرین
بیستون

ترش رویی هم بکن
شیرین عسل بانوی من
گاه گاهی هم
قاطی فالوده
لیمو لازم است

به عشق روضه ی ارباب
در ماه محرم
یک قیامت
گریه در راه است
آنقدر که مزه ی
اشک حسین (ع)
شیرین است

مجید رفیع زاد

برای بیان تلخی ها،
شیرین زبانی می کرد...