چهارشنبه , ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
آرامش است عاقبت اضطراب ها...
پژواکِ رد پای توست؛آرامشِ --سنگ فرش خیالم!-- سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
دلم را غرق مستی می کنی با چشم زیبایت کنارت با جهان بیگانه ام بانوی آرامش...
Hygge هوگه یه لغت دانمارکیه و معنا کردن آن مثل تلفظش سخته هوگه در واقع نوعی حس و حال و کیفیته که یه جورایی پایه و اساس زندگی دانمارکی ها را تشکیل میده و باعث خوبی،خوشحالی و آرامش آنها میشه هوگه می تونه خواندن یک کتاب باشه(احتمالا در حالی که زیر یک پتو مچاله شده اید)یا گذراندن یک شب آرام با کسانی که دوستشان دارید و یا حتی نوشیدن یک شکلات داغ و قهوه تو یک هوای سردو...من عاشق این حس و حال قشنگم شما چطور؟...
به نظرم قشنگترین شکلی که میشه به کسی دوست داشتنمون رو نشون بدیم اینه که بهش ثابت کنیم اون آدم کافیه. برای خوشحالی، برای عشق، برای آرامش، برای تکیه کردن، برای پا به پای هم تلاش کردن. برای همه ی اینا کافیه....
° سکوت آرامش من است °...
من در رویای خود دنیایی را می بینمکه در آن هیچ انسانی انسان دیگر را خوار نمی شمارد...زمین از عشق و دوستی سرشار است و صلح و آرامش، گذرگاه هایش را می آراید.....
چه آرامشی دارد وقتی...روی کاناپه ی دونفره بنشینیآهنگ قایقران ولگا را با صدای آرام پلی کنیفنجان قهوه ات را بنوشیدفتر شعرت را باز کنیو برایش عاشقانه ای بنویسیاز زیباترین لحظاتی که با هم داشته اید.بنویسی در وصف کلبه ای دِنج...و نوشیدن فنجانی چای کنار رودخانه ای پر آبدر یک جنگل سرسبز و مه گرفته با صدایپرندگان اساطیری...برقصان موهایت را با آهنگ ولگا......دلنوشته هایبهزاد غدیری...
عاشق شده ام حال و هوایم خوب استدرد است ... ولی درد برایم خوب است!.آرامش من! با تو فقط حالم نهخوابم؛ نفسم؛ لحن صدایم خوب است.تشخیص پزشک است کنارم باشیعطر تو برای ریه هایم خوب است.من با تو خوشم؛ نا خوشی ام چیزی نیستآنقدر که تاثیر دوایم خوب است.هر بار فقط عاشق تو خواهم شدصدبار به دنیا که بیایم ... خوب است؟!.طوفان که نه؛ بگذار قیامت باشدمن در بغل گرم تو جایم خوب است!...
امید دارم ...روزی همه چیز درست خواهد شدباران هر روز خواهد باریدو روزهای خوب ...در خانه هامان را خواهد کوبیدخورشید دختر خوشبختی خواهد شدبر خانه های اندوهگین مان خواهد تابیدآرامش ...دختر خونگرمی خواهد شدکه خانه هامان رابا لبخند خانه تکانی خواهد کردکه مهربانی ...روزی در شهرها جاری خواهد شدو مرده های خوب تاریخروزی زنده خواهند شدرعنا ابراهیمی فرد(رعناابرا)...
بغل پدیده ی عجیبی است...این که در آغوش یک انسان دیگرتمام سلول هایت آرام و قرار بگیرندعجیب است.در میان دست های یک انسان فارغ از زمان و مکان شوی و در آسمان سرزمین آرامش پرواز کنی ،در تپش های قلب یک موجود دیگرگم شوی بارها و بارها و دل ناآرامت ،آرام شودبه نظرم پزشک ها گاهی برای دردهاباید چندساعت یا حتی چندین روز بغلتجویز کنند.دست هایی که تنت را می بلعندگاهی پیامبری می شوند با معجزه ی آرامش ؛و انگار انسان وطنش را در میان آغو...
𖣘☔️❦︎ هوا سرد نیس...ولی ما خوشمون میاد روی کسی که دوسش داریم وقتی خوابه پتو بندازیم که از، آرامشداشتنش حالمون خوب بشه :)♡نویسنده ریحانه غلامی (banafffsh)...
محتاجم ...به خدایی که دستانش ، داستان عشق استنامش ، تعبیر یک رویای شیرین !و یادش ، چون گرمای بوسه ای میان پیشانی عشق ... در سردی این روزهای بی روح تا هم او ...باز کند گره یِ کمندِ ابرویِ در هم تنیده را و ناز کند میان آغوشِ نیاز نوازش را ...تا بیخیال طی شود به انتهای تنهاییِ قصه ...و ساز سکوت را با خنده های از ته دل در هم بشکند ...با نوایی که همیشه صدا می زند مرا\ یاد من آرامش قلب توست \.. .. بهزاد غدیری...
مندلم دریا میخوادانگار باید یه جایی باشه بین ابیه خشکی چند متری بین دریاترجیحا توی فصل پاییز و قرص ماه کاملتنهایی بخوابم روی شنای نمناک و چشمامو ببندموغرق بشم توی صدای دریاانقدر غرق بشم که هیچ صدای نشنومچه از قلبم چه از عقلمانقدر غرق بشم که همه چیز رو از یاد ببرمچه حسرت های دیروز چه دغدغه های فردادلم میخاد اونجا مملو از حس خوب و ارامش باشمدلم میخواد تمام حرفام رو پرت کنم جلوشتا اون غرق کنه توی بزرگیشکه شاید این فکر پر ...
هرگز آرامش خودتان راپای دوست داشتن ندهیدهرگز نخواهید ، که یک نفر باشد که فقط باشدفرقی نکند که بودنش چگونه استدوست داشتن آدمی ،که آرامش را از شما بگیردظلم بزرگیست در حق خودتان !آدمی که برایتان آرامش نداشته باشدآخرش چیزی بجزء جداییو یک زخم بر روی قلبتانو نفرتی که تمامی ندارد نمی ماند ...هرگز آرامشتان را پای دوست داشتن آدم هایی که فقط هستن ندهیدهرگز ... امین باغبان...
چنین حرفی خیلی غم انگیز استولی بهتر است آدم از حقیقت برنجدتا این که بخواهد با دروغ آرامش پیدا کند...
امروز ساعت هفته روی جمعه کوک است...!آغوش آرامش باز است....!خودت را مهمانش کن و تمام کدورت های تلنبار شده رادر زمین فراموشی دفن کن...!اتفاقا جمعه دنج ترین روز هفته استرو به روی چشم انداز زیبای طبیعتبا خدایت خلوت کن !...
از بجگی دوستداشتم صبح کنار پنجره بشینمو برای گنجشکهایی که میومدن تو حیاط خونه دونه بپاشم . وقتی دونه هارو میخوردنو باسروصدا اینور اونور میپریدن ، بهشون نگاه می کردم. بهم خیلی احساس آرامش میداد . منی که همیشه از سروصدا فراری بودمبا صدای گنجیشکا یه حس خاصی داشتم . حس آرامش حس امید به زندگی حس پر کشیدن تو آسمونا؛متن : حمیده امیدخواه (پریا)...
آرامش چشمان تو را مهتاب ندارد این صید گرفتار و پریشان دو ابروستارس آرامی...
سال ها گذشت تا فهمیدم من... من هستم.. ن فرزند عمو.. ن فرزند خاله.. ن نوه فلانی.. و ن برادر زاده و خواهر زاده شخص دیگر.. من، من هستم.. کسی برای خودم.. منحصر ب خودم.. با خلقیات خودم.. من.. بی همتا هستم.. همانطور ک ت بی همتا هستی.. جهان ما پر است از بی همتایان.. شک نکن ب خاص بودن خودت.. نویسنده: vafa \وفا\...
با چشمان تو غرق در آرامشم،اما حتی یک بار نتوانستم از نزدیک برای چند دقیقه، بدون تکان خوردن و نفس کشیدن درون شان زل بزنم... یکی به من بگوید چه زمانی و در چه مکانی، غرق در آرامش مطلق می شوم؟!...
خوشبختی و آرامش همین در کنار هم بودن هاست...
صبح طلوع دوباره خوشبختی و آرامشو امید دیگری استبگشای دلت رابه مهربانیو عشق رادر قلبت مهمان کنبدون شک شکوفه های خوشبختی و آرامشدر زندگیت گل خواهدکرد....
خوشبختی و آرامش همین درکنار هم بودن هاست !همین دوست داشتن هاستخوشبختی و آرامش همین لحظه های ماست !همین ثانیه هاییست که در شتاب زندگی گمشان کرده ایم ....
طبیعت کتاب زندگیست ومهمترین درس آن درس پرواز استتا وقتی رها نشوی به پرواز در نخواهی آمداگر طالب کمالی باید رهاکنی دلبستگی هایت را کرم ابریشم تا از پیله دل نکند پرواز را تجربه نخواهدکردو روح زمانی به آرامش می رسد که جسم و دلبستگی هایدنیویش را رها کند پرواز بال نمی خواهد پرواز شجاعت می خواهدشجاعت رها شدن از تکیه گاهت ...
هرچی بیشتر دنبال معنی زندگی بگردی، بیشتر جا میمونی از زندگی کردن.هرچی بیشتر دنبال کلمه بگردی برای حرفای عاشقانه زدن، بیشتر فاصله میگیری از عشق واقعی.مثل وقتی میری کنسرت و اگر همش در حال فیلم گرفتن باشی، هیچی از خود کنسرت نمیفهمی.یا مثل روز عروسی که باید یه فیلم سینمایی بازی کنی و حواست باشه برنامه ها خوب پیش بره و مهمونا رو تحویل بگیری و تهش یادت میره امروز روز رسیدنت به عشقته و باید خوشحال ترین باشی.همه موجودات دنیا داشتن راحت و خوشحا...
یا نوردنیا دنیا آرزو در دلت پرورده ای ؛که دنیا برایت گل بکارد ؟!؛هرگزدنیا را آنگونه شناختم که جز درد ؛هدیه ای ندارد برای دل های بی آزاربا دلت راه نمی آید ؛ حتی اگر تو ؛قدم به قدم همراهش شویگر طالب آرامشی ؛همقدم آسمان شوآسمان آغوشش از دریا آبی تر استو نرم تر و زلال ترپس در آبی آسمان غرق شدن ؛را بیاموز پریناز ... ....
پائولو کوئلیو:فریاد بزنید،با صدای بلند هق هق کنیدهر چقدر که مایلید سر و صدا کنید چون کودکان اینگونه می گریند و آنان سریع ترین راه آرامش بخشیدن به قلب شان را می شناسند.......
صدای پلک زدن چشم های قشنگت قلبم رو نوازش میکند..دوستت دارم آرامش بخش ترین موسیقی دنیا.......
اگر کسی بتواند ذهنش را به کنترل درآورد، می تواند راه آرامش را بیابد، و تمام حکمت و فضیلت به سمت او روانه خواهد شد....
گاهی باید کوله بارِ سنگینِ کارهای نصفه و نیمه و حرفهای ناتمام را رها کرد...دلمشغولی ها را کمتر مرور کرد...بی خیالِ گلایه های تمام نشدنی از زمین و زمان شد!کمی بیشتر امید و هیجان؛ در تک تکِ گلدانهای کٌنجِ پنجره کاشت و مراقبشان بود؛ با ناز و نوازش،با انرژیِ حرفهای دلنشین!به فکرِ خستگیِ آدمها بود و لبخندو آرامش به جهآنشان هدیه داد!قدری بیشتر سراغِ این ابرازِ علاقه های بی بهانه و بی دلیل رفت و آدمها را نه تنها با حرفها که با چشمهایشان فهمی...
زیر سایه روشن خورشیدچشمهایم را بستمسایه ای با عطر موهایت نشستباز کردم گلهای شال تو بودیک پهلو نسیم خنکیک پهلو گرمای توبه تبادل می چسبندخوشبختممیان این همه آرامش...
دلم یک خیالِ راحت میخواهد!یک آرامشِ محضیک خوابِ عمیقآرامشی از جنس آغوشِ مادرو امنیت دستان پدر...مثل کودکانه هایمدائمی باشد وهمیشگی...دلم آرامشی همین قدر محال میخواهد...همینقدر محال......
قلب ِ تو بُتخانه ای از جنس ِ خار و سنگ بودقلب ِ من اما برایت تا ابد، دلتنگ بودگرچه من با عشق، دل دادم به تو اما دریغدل به تو بستن برایم در نهایت ننگ بوددر خیالم با تو بودم، در خیالت با رقیباختلاف فکرمان افسوس، صد فرسنگ بودتو در احوال خودت شاد و بدون هیچ دردروزگار ِ من ولی چون بنگیان ِ مَنگ بودبا تو من یک جور بودم، قلب تو ناجور بودتو هزاران رنگ بودی، قلب من یکرنگ بودچشم ِ من دنبال صلح و عشق و آرامش ولیچشم ِ تو از با...
تنهایی ام،از جهانم بزرگ تر است وُ، ...غیرقابلِ تحمل!♥این را زمانی فهمیدم که، فقط حضور تو، می تواند؛ آرامشم دهد!سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
طلوع زیباست ولیباید خورشید را در آغوشِ غروب خفه کردنوری که نتوان با آرامش نگاهش کرد بمیرد بهتر است...
عاشق شدم، و حالا به قلب خودآرامش بدهکارم!...
میپرستم هر آنچه هستی تو !زیر پایت بهشت را داریوسط آفتابِ تابستان ..."بویِ اردیبهشت را داری"هیچ چیزی برای آرامش،مثلِ زیبایی صدایت نیستچشم من کور باشد آن وقتیکه ببینم به زیر پایت نیستچادرِ مشکی ات در افکارم...جان پناه تمام "آهو"هاستباغ کمرنگِ روسری هایتجایگاه تمام شب بوهاستلحظه ی نا امیدی از دنیاتو که باشی دوباره میخندمتو همانی که وقت اندوهمروی دستت دخیل میبندم !ماه بانوی من تویی، مادر !...
باعشقت که قدم می زنی باعشق وآرامش قدم بردار نفسهایت راعمیق تربکش عجله ات برای چیست؟ تمام دنیا اینجاست در دست های تو...
گفتی تو زیبایی ، زیباتر از گل هادر اوج تنهایی،شیداتر از گل هابی شک فریبایی ، خوش قد و بالاییدر چشم من ماندی،رعناتر از گل هاگفتی که لبخندت آرامش جان استمن با تو خندیدم،رسواتر از گل هااز بی کسی شاید آواره ات باشمدر خلوتی گاهی،تنهاتر از گل هامابین صدها گل پنهان اگر باشیدر خاطرم هستی،پیداتر از گل ها...
شب میرود، روشن ترین خورشید می آید آرامش و عطر درخت بید می آید دلواپسی، تردید، غم اینجا نخواهد ماند عید و طلوع و معجزه، امید می آید...
آرامش با یک لبخند شروع می شود....
ما آرزو کردیم و نپذیرفتیم که قرار نیست به تمام آرزوهامان برسیم،ما آدم ها را دوست داشتیم و نپذیرفتیم که قرار نیست همه دوستمان داشته باشند،ما روزهای خوب می خواستیم و نپذیرفتیم که قرار نیست تمام روزها خوب باشند...و هر روز غمگین تر شدیم.گاهی برای رسیدن به آرامش، باید پذیرفت... باید قبول کرد و ناممکن ها و نشدنی ها را به رسمیت شناخت و توقع زیادی نداشت...گاهی برای رسیدن به آرامش، باید از خیلی چیزها گذشت......
مرا مرا مرا به امن ترین نقطه ی زندگی به آرامش دوباره ی کودکی به زیر چادر مهربان مادرم برگردانید......
درگیر نگاهت شد این فکر و خیال منچون قطره بیا بنشین بر نرمی بال منسوزنده تر از آتش عشق تو کشد شعلهمغرور و چه زیبایی ای خوش خط و خال منشیرینی لبخندت با چای چه می چسبد!قندم چه به کار آید؟ آرامش حال منسرمای زمستان را گرمای تو می بایدگرمای جنوبی تو، شرجی شمال منآن دل که ز من بردی آیا به کسی دادی؟این باشد از این لحظه موضوع سوال منگفتی: که تو کمبودی، داری و نمی فهمیگفتم: که تو کامل کن این نقص و زوال منماندی و برفت از...
برای بهشتنه تاریخی ستنه جغرافیا.بهشت،آرامشی ست کهکنار تواحساس می کنم....
شاید اگر آن شب کمی باران نمی آمدآرامش از پشت سر توفان نمی آمدبعد از تمام عاشقی ها،اشک های منهرگز برای رفتنت پایان نمی آمدپشت سکوتم بغض کردم التماسم رااین بغض ها خیلی به این دیوانه می آمدآن شب صدای هق هق من را خدا فهمیدورنه که ابر از آسمان،گریان نمی آمدشاید نگاهی پشت سر انداختی دیدیبا رفتنت دیگر نفس آسان نمی آمدآری اگر آن شب کمی باران نمی آمدآرامش از پشت سر توفان نمی آمدعرفان علیزاده...
از وقتی که با خودم مهربان شده امخورشید زندگی حتی لحظه ای،"روشنایی اش" را از من دریغ نکرده است!با غم و غصه بیگانه شده ام و تمام دقایقمرنگ آرامش به خود گرفته اند...از وقتی که خودم را بیشتر دوست می دارمحتی لبخندی که آدم ها به رویم می پاشندحس و حال دیگری دارد!این روزها انقدر آرامم که تمام ثانیه هایم به رنگ "آبی" در آمده اندتا به حال با خودت مهربان بودن را تجربه کرده ای!؟حال غیر قابل وصف عجیبی دارد...
آرامش پیدا می کنم میانِ ◗دوستَت دارم ◖ هایی که از چَشمانت به سَمتِ◗قَلبم◖ سرازیر می شود..! ...
حال خوب یعنی باخودت، بازندگیت ،با آدما کنار اومده باشی یعنی آرامش درون ،راحتی یعنی تو وجودت باهیچی وبخاطر هیچی درگیر نیستی یعنی لبخند به همه چیز واطمینان به خدا...