متن تابستان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تابستان
قرقاولی تنهایم!
زیبا و جسور،
اما دلشکسته،،،
مزرعه ای سبز، خانه ام بود
که پاییز راه در آن نداشت
ناگهان دروگرها
تابستان م را زمستان کردند...
لیلا طیبی (رها)
طبیعت سرد شده بود
بهار او را در آغوش گرفت
تابستان گرمایش بخشید
اما
کمک به طبیعت بهانه بود
این دو نفر او را کشتند!
ملحفه ای به نام پاییز بر سرش کشیدند
و هیچ کس نفهمید که
ملحفه نه! خونِ طبیعت نارنجی بود!
در مهلکه ی فصل ها
زمستان...
رسید ایام تابستان،دوباره مشت گل وا شد
هزاران راز پنهانی،به یک لبخند افشا شد.
شرف.م.شمیم
هر فصلی یک نقاشیِ بی نقص است؛
که از رسوماتِ دلبری پیروی می کند.
باید لا به لای خستگی ها
مو به موی طبیعت را با چشم دل نگریست،
و آرامش را درون رگ ها جاری کرد.
باید پا در کفشِ آدم گذاشت و
سیب های ممنوعه ی زندگی را...
پنجره باد می زاید
دیوار، زندان
در، رفتن
تابستان، پاییز
پاییز، جاده را مچاله می کند
زیرِ سر می گذارد
به خوابِ زمستانی فرو می رود؛
در میانِ قدم هایِ آشفته یِ یک مرد
جاده را بهمن دود می کند
بهار، سقط شد
در و پنجره، دیوار
جاده، دود
وَ...
سرمای استخوان سوزی بود،
دو لبه ی پالتو ام را به هم نزدیک کردم.
صدای پیامک تلفنم بلند شد.
-سلام عشق من!
پالتو را از تن بیرون کشیدم؛
تابستان چه زود از راه رسید!