متن تقدیر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تقدیر
═══••✿°•☔🌧•°✿••═══
من خستم...!
کوه نکندم...،
من دل کندم،
دل کنده م اززندگی...!
دلم گرفته ،
ازدنیایِ خاکستری رنگ،
ازاونی که منونمیبیند...!
من ازدنیامتنفرم...؟!
نه نیستم...
دلِ من ازسنگ نیست...
ازشیشه ای لطیفه،
که به یک گردگیری حسابی نیازداره...
فکر کردم...
فکرکردم به اینکه سال های بعد،
رنگین کمونِ زندگیِ من،...
از لمسِ نگاهِ تو
تا حضورِ احساسِ من
جایی که هر قسمش
جنون و دلدادگی است.
دوست داشتنت را
ساده و بی تکلف
دوره می کنم.
دیگر چه فرقی می کند ،
کجای تقدیرم ایستاده باشی ؟
وقتی که خالق زیباترین
قصه های من هستی
سقف این خانه پر از ترک های پی در پی میشود.
فریاد می کشم بانگ عجیبیست ندای درون خویش را به خنجر کشیدن ، یا اینکه سخت بیدار ماندن و خیره شدن به نقطه ای که مرا به هیچ سمت سوق نمی دهد.
سخت است درگیر کسی باشم که هرگز...
در سراشیبی عمر، بی گمان دعوت شدم.در برش تقدیر، شیب پر از هراسم را درک میکنم، که چگونه میتوانم ادامه دهم .تقویم زندگی پر بارم را مینگرم ،وارد میانسالی شدم. برحه ای از فصل نو و جدید شدم ،می توانم ذهنیتم را به عینیت ببینم.و با تدبیر به آن بنگرم...
حس می کنم بی تو
تو چنگ تقدیرم
باتیغ ناخونش
هرلحظه درگیرم
نبود تو از من
دیوونه ای ساخته
که عقلشُ پای
جنون دل باخته
نوشتن اما،
تقدیرِ دست های بی رمقِ ما بود...