پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
او کیستکه تلاش می کندبه خاموشیِ چراغِ آسمانبه بسیج کردنِ ابرهای جهانبه هاشورِ خانه های تقویمم...«آرمان پرناک»...
من به تلویزیون، نگاهتلویزیون به من، نگاه...مابه خاموشیِ همخیره ایم !«آرمان پرناک»...
لب باز کن که برایت شعر سرایموگرنه خاموش می مانم تا ابد. سهراب نظری....
سکوت و نگاه..والا نت خاموشی..نیایشگری....
گرچه من چون غنچه مُهر خاموشی به لب نکهت گل می کند تفسیر، فریاد مرا...
یک شعر بخوان ساز دلم کوک شودیک ساز بزن سوز دل خاموش شود...
دریای نگاهت، زیباترین نقاشی بهشتی دنیای تیر و تار زندگی ام استهیچگاه این دو گوی شیشه ایت را از قلب عاشق من پنهان مکنکه به راستی خاموشی ابدی من فرا میرسد...
تلاش برای ثابت کردن خود به دیگران کاریپوچ بیش نیست چرا که گاهی یک رفتار سرد برای فهماندن به آدم ها کافیست اینجاست که خاموشی؛قدرت استتار کرده خود را نشان میدهد بهنوش ولیزاده...
امشب ، تن پوش تنهایی ام باش تا در خاموشی انگشتانمنقش زلال تو روشن کند چراغ شب شعرم را...ارس آرامی...
ای ابتدا و آخر هر قصه و کتابرویای سایه پوش هراسان با نقاباین روزهای بی تو مرا زخم می زندگاهی بیابه خانه ی خاموشی ام بتاب...
خورشیدبرای زنهاییبا رویاهای شکافتهچگونه از نورقصه خواهد بافت٬همانهاکه تمام شب رابا رازهایی سربه مهردر قلبشان٬به خاموشی گره زده اند...
ما در کنار همساکت ترین پرحرف عالم می شویم!آغوشمان حرف میزندچشمهایمان حرف میزنددست هایمان...زبانمان اما خاموشی اختیار میکندتا فریاد صداقتاز زبان لمس شنیده شود!...
در نیست راه نیستشب نیست ماه نیستنه روز و نه آفتاب،ما بیرونِ زمان ایستاده ایمبا دشنه ی تلخیدر گُرده هایِمان.هیچ کس با هیچ کس سخن نمی گویدکه خاموشی به هزار زبان در سخن است.در مردگانِ خویش نظر می بندیم با طرحِ خنده یی،و نوبتِ خود را انتظار می کشیمبی هیچخنده یی!...
نگاهت میکنم خاموش و خاموشی زبان داردزبان عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد...
با یادت جهان من آشوب است در عشقت هوای مردن خوب است خاموشی بهای عشق است !!!میدانم...که برده ای از یادم بی تابم که داده ای بر بادم......
بیا آب شو ...مثل یک واژه در سطرِ خاموشیام ......
تا زمانی که آتشی بشتاب ! -شعلهور شو درونِ خاموشی...
نگاهت میکنم خاموش و خاموشی زبان داردزبانِ عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد...
آری آری! زندگی زیباستزندگی آتشگهی دیرینه پابرجاستگر بیافروزیشرقص شعله اش در هر کران پیداستورنه خاموش استو خاموشی گناه ماست !......
راه خواهم افتادباز از ریشه به برگباز از بود به هستباز از خاموشی تا فریاد......