پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
لحظه پایانی پیکار با مرگ است،ولیهر که جان گیرد سرانجامش،پُر از حیرانی استحسن سهرابی sohrabi hassansohrabipoem...
دریچه چشمانت را بگشایبگذار نگاهت زیبا کند ، این شهر آشوب زده را .بگذار نفسهایت آشفته کند ، سکوت دلهایبیقرار را ، در هنگامه همنوازی ظلمت و درد .نفسهایت را بگذار و بگذر،در امتداد خیابانهای پنهان شده این شهرِغریب.شاید در پسِ کوچه ای تاریک ، محصور گشته ای،هوای تو را کرده باشد..................حسن سهرابی...
بادیدن چشمهای دریا غم خورد آرامش روزگار او برهم خوردپاپس نکشیدصخره،هرچند که او ازجان موج،سیلی محکم خورد رضاحدادیان رباعی از کتاب سرقرار باران...
و کوه ،کوه فرو ریخت هستی وبی شکجهان بَدَل به بیابان شده ست بعدازتو.رضا حدادیان...
بهار دست تکان داد ودور شد از منهوا ،هوای زمستان شده ست بعداز تورضا حدادیان...
ای شکوفه ی سپیدبگو چطور پنهان کنم زیبایی ات راکه از لبخند آفتاب وجیک جیکِ گنجشک ها تو می ریزیمریم گمار...
هرروزچنارپیربرای پرنده هاتکّه تکّهآفتاب می ریزد. رضاحدادیان...
یک تّکه آفتاب برایم بیاورید!از آسمان تار خودم گریه ام گرفت...
نشسته ای بر شاخه های رهاو باد را به طاعتی مُوهوم فرا می خوانیو نمی دانی دست های اودر انحنای هیچ شکلی نمی ماندای غنچه لجوج!به سطح بیاور مجال شکُفتن راتا بتابد به نقطه های کورو همچنان که هوا از اعماقت می گذرد بی اعتبار شود سایه های تنهایی.ببین!چطور در این مسیر فراموشی!در این برگ های بازیگوشنام تو تکرار می شودبر لب های قناری، بر رگ های روزو خواب طالع ام را بهم می ریزد.ای اقبال سبزبگو چند ستاره به خواب بهار تک...
ای غنچه لجوج!به سطح بیاور مجال شکُفتن راتا بتابد به نقطه های کورو همچنان که هوا از اعماقت می گذرد بی اعتبار شود سایه های تنهایی. مریم گمار...
کسی که آینه دار سپیده بود،چقدر--از آفتاب ،گریزان شده است بعد از تو رضا حدادیان...
خال بر سینه یار و دل گرفتار لبشچشم بسته است دلم باز به هر موهبتش.حسن سهرابی...
دانی که مرا طاقت بسیار نمانده استدر چهره من گریهٔ به اجبار نمانده استاندر پس آن چهرهٔ غمباردر حافظه ام چهرهٔ آن یار نمانده است...
سایهنزدیکتر از سایهٔ خود من به تو بودمامّا،دیوانه شدم چون که تو رابا غمِ بسیار بدیدم.حسن سهرابی...
تو آمدیتو آمدی خاطره شد......اینهمه غصه و بلاحافظه ام ضابطه شد.....در پس این همه خطاتو آمدی فاصله شد....میان فتنه و وفادافعه ام جاذبه شد......برای آن مهر و صفا...