متن چشمان سیاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات چشمان سیاه
غرق زیباییِ چشمان سیاهش شـבہ قلبم.
چشمان سیاه
تو چقدر جادویی ست
بوسید مرا
گرچه
هم اغوش
نگشتیم در شبِ بیپایان
چشمانت
مثل دو فانوسِ خاموش
در دلِ طوفان
میدرخشیدند
بیآنکه نوری بدهند
بیآنکه راهی نشان دهند...
من
در امتدادِ سکوت
دنبالِ صدایی میگشتم
که شاید
از لبانت
به خوابم بریزد...
اما
تو فقط نگاه...
בر سکوت پنهان من آن،
چشم سیاـہ تو جریان בارב.
به گمانم که خدای من و چشمان سیاه تو یکیست.
گمشده در ته چشمان سیاهت دل ما.
نیمه ی گمشده ی من،
گم شده در ته چشمان سیاهت.
چشمان سیاه تو دیوانه کننده است،
حال منو دریاب مگر بدتر از این هست.
خبر داری که چشمان سیاهت
شده عشقی پنهان در وجودم.
باختم بد باختم.
ناز چشمان سیاهت، بدجور دلم را برده.
آتش زده بر جانم
چشمان سیاه تو.
هنوزم داغ چشمان سیاهت بر دلم هست...
نگاه کردی تو بر نامحرمان بسیار بسیار...
هم درده و
هم درمان
چشمان سیاه
تـــــــو...
مثل چشمان سیاه تو، پیدا نشود
حتی به خــــواب...
ناز چشمان سیاهش میکشد آخر مرا...
اما، من به جان دادن در چشم سیاهش راضی ام...
آنان ک از نور متنفرند کور نیستند..
چون می دانند:
سیاهی چشم او پررنگ تر از نور چشم توست در شب هایش ..
سیاهی چشمان او در شب سیاه باز هم سیا است..
حتی اگر نور چشمان تو در تاریکی شب هایم چشمکی زند..
سیاه بودن شب بهتر از نوریست...
لعنت به تو بر عشق تو با ذات خرابت
بر خاطره هر لحظه ای از یاد و خیالت
آن قدر که دلم سوخته دگر تاب ندارم
می سوزد و از سوزش آن خواب ندارم
لعنت به شب و خواب من و تخت خرابم
بر اسم تو هم اسم تو هر...
من اگر بخواهم عشق را نقاشی کنم،
چشمان رنگ شبت را بر بوم نقاشی
طرح می زنم،
غنچه ی لبخندت را نقش بر بوم می کنم.