سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
شاخه ای گل نرگسم در دستان کودکی فقیر،عطر نوروز از من برخواسته!شعر: ناصح ادیب ترجمه : زانا کوردستانی...
دخترک بهار است،که پیراهنی از گل نرگس به تن کرده...نوروز!شعر: ناصح ادیب ترجمه : زان کوردستانی...
مژده ی بهار را می دهد،سهمی از تازگی و زایش داد به دامان طبیعت،گل نرگس! شعر: آرزو عبدالخالق ترجمه: زانا کوردستانی...
آدینه به اشتیاق تابیدن تو ستیک دشت درانتظار باریدن توستیک باغ گل از نرگس و یاس ومریمسرمست از آن نگاه خندیدن توستدیدناعظم کلیابیبانوی کاشانی...
چشم هایش را با درد بست.هنوز هم جای سیگارهای خاموش شده بر پوستش،سوزشی همانند خنجر های آزین کننده قلبش داشت. قلبی که اکنون، چیزی جز چند تکه شکسته نبود .نمی دانست دلش به حال پینه های زخم آلود و چرکین پایش بسوزد؛ یا باران که یادآور جگرش بود؟در این وانفسا، به یاد گل های نرگس پژ مرده اش افتاد. اگر این ها را نمی فروخت؛ چه می کرد؟ جای کبودی های ارغوانی رنگش همچون گل سنگ های پای برادرش، خود نمایی می کردنداشک نیامده حاصل از سنگی که پایش...
گوله نرگسدوچولکسن دوبوگولباغِ دیلبوار بوارا سرا گیفتبرگردان:گل نرگس/ پژمرده می شد/ دل باغچه/ باریدن گرفتحمید مقدسیان(سراوان)...
دخترک با چشمانی معصومنجوا کرد:خانم، گل نرگس ؟!داغ تنهایی ام تازه شد...دل پردردم خون شد ...طروات گل در هاله اشکم رقصیدیادم آمد با چه شوریاز باغ آرزوهای زندگی،نرگس، برایت چیدم ...زیباترین نگاه گل ها،را به نگاهت دوختم ...لبخندت برایم تداعی شد،شادی چشمهایت در یادم نشستو صدایت که با ذوق گفت:وای ، من عاشق نرگسم...من در حسرت آن ماندمکه تو عاشق مریمی یا نرگس؟!وامروز میدانم عاشقی،لفظی بود به رسم عادت بر زبانت......
رقص ناقوس هاآوای خوش فرشتگانبشارت تولد نوزادیاز جنس مریم می دهندتا با نفس مسیحایی خودمهر و محبت را احیاو نوید آمدن گل نرگس رابار دیگر گواهی بدهدمیلاد حضرت مسیح(ع) مبارک باد...
قدم هایت بوسه گاه چشم هایمان ای گل نرگسجشن میلادت کاش به ضیافت ظهور می پیوستمیلاد نرگس پنهان گرامی باد...