متن بهار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بهار
صدای رد پاهایش بود که نغمه رسیدنش را سرمیداد مسیری طویل را آرام آرام طی میکرد اهسته اهسته گام بر میداشت نزدیک و نزدیک تر میشدهمگان مست عطرش شدند و ازجمالش درحیرت رفتند آن قدر مقتدرانه گام برمیداشت و راه می پیمود که درختان به احترامش از خواب زمستانی برخاستند...
لبخند که می زنی،
فرقی نمی کند
چارفصل، بهار می شودوُ،
شکوفه می دهد آنگاه
گلدانِ تبسمِ دهانت!
❤️
آکنده ست فضای خانه،
از عِطرِ سیب و،
گلابِ قمصرِ کاشان!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
از فصل های سال،
فقط بهار و زمستان را میشناسم!
که بستگی دارد به؛
--بودنت که چارفصل بهارست وُ،
بی تو،،،
همیشه زمستان!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
بهاری سبزتر از تو نیست،ای تلنگر باران و شکوفه؛آنسوی مرزهای بودن و نبودنها درکشاکش های لاینتهای اُفق تو دلیل تلاطم های ناآرامم بوده ای .میدانی چه وقت هوای بارانی میگیرد چشمان تَرم آنجا که تو لبخند میزنی وآغوش من بوی شرجی تو میگیرد وبعد تهی میشوم از داشتن ها.ای سنبل...
اینجا دگر پائیز، رنگِ زردِ خود نیست
اینجا کسی دیگر به فکر دردِ خود نیست.
اینجا بهارش رنگ دیگر دارد انگار
همراه باران هم هوای سردِ خود نیست.
اینجا دگر آتش در اوج فصل سرما
پاسوزِ آن بیخانه ی شبگردِ خود نیست.
آخر چه کردی ای وفا با زندگی ها...