بیو

شلاق های فقر، پیراهن هایمان را پاره کرده است ...

عشقم دلتنگی شدیدی دارم بی قرارتم

دلم بهانه میکند،
برای زندگی تو را.

کاش میشد یک دم بهانه کند،
دلت هوای دلم را

بهانه میکند تو را،
هوای خسته ی دلم.

بی خبر از حال مایی،
آخر به کدامین بهانه..؟

بعضی ادما مثل کشیدن صدای گچ رو تخته، رو مخن!

کجایی بگو الان تنها کسی که داشتم بهش اطمینان؛

تو در آغوش او و من در خیال تو

آنکه به دل وفا نداشت.
مهرم اسرار نشود.

تا ابد حسرت آن لذت دیدار تو اندر دل ماست.

میکند دیوانه دل را، آن سیه چشمان تو

سیر نمیشوم ز تو، ای همه ی وجود من

محبوب من و نیمه ی جانم شده ای، میدانی؟

میکند دیوانه دل را، چشمهای مست او.

تن پاک تو بهشت ایست، که دیدن دارد.

نیمه ای از جان ما، در تن تو جا مانده.

جانم تو بگیر، اما مرو با دگری.

چشم من تا به ابد چشم به راه چشم توست.

تا ابد لذت دیدار تو اندر دل ماست.

دل آشوبم و آرام دلم جز تو کسی نیست.

مهرم دل نمیشود.آنکه وفا ندارتش

همیشه وقتی نمیدونم چیکار کنم
میگم عجله دارم

هنوزم چشمات..،
قشنگترین چشم های شهره.