هیچ چیز نمی دانم ؛ از این دنیا هیچ چیز نمی دانم ، حتی از قلبِ آدم ها ! فقط می دانم که تنهایم ، به طرزِ وحشت برانگیزی تنها ؛ هیچ شومینه ای دیگر هرگز شاهدِ حَشر و نَشر دوستانه ی من با کسی نیست ... ما آنقدر می...
از آخرین باری که کسی رو دوست داشتم چیز زیادی یادم نیست از آخرین باری که کسی دوست داشتنش، دلخواهِ من باشه هم همینطور! خب مهمه! یکی که بلد باشه آدمو! دوس داشتنش به دلت بشینه. حرف زدنش، نگاهاش، بوی عطرش ...... خلاصه یادم نیس دیگه! میدونی؟ حس می کنم...
هزار نفر به تو خیره می شوند و آه میکشند که سَهم که می شوی هزار نَفَر در حسرت تو تو در حسرت یکی همه تنهاییم
چقدر پاییز شده! چقدر این حال و هوا شال و کلاه و آستین های پایین کشیده از سرما می طلبد، یا نشستن کنار پنجره و هورت کشیدن یک لیوان چای داغ که از سرمای محیط، تمام دیواره اش عرق کرده، یا پناه گرفتن زیر پتو و استشمام بوی نارنگی و...
گاهی بایددوستت دارماتو؛نگه داری توخودت چون اگه بدونه دوستش داری میذاره ومیرهواگه بره تومی مونی بایه قلب زخمی وشکسته،با چشمای گریون، ویه دنیا حسرت...! حسرت دیدن دوبارش،حسرت شنیدن صداش،حسرتِ... تو می مونی ویه اتاق سردوتاریک،تنهای تنها تازه می فهمی چه قدربی کس وتنهایی وبایه عالمه دلتنگی وقتی به خودت میای...
دور از نوازش های دست مهربانت.. دستان من در انزوای خویش تنهاست بگذار دستت راز دستم را بداند بی هیچ پروایی، که دست عشق با ماست
مثل یک تک درخت بی حاصل در کویری همیشه تنهایم جای آنکه بِخُشکم از ریشه زخمی از ضربه های بیجایم مثل گنجشک خسته ای هستم با دو بال شکسته,بی امّید هیچ کس با خبر نشد حتّی که چه آمد به روز پرهایم شیشه ای با تنی ترک خورده آسِمانی بدونِ...
پاییز... آرام آرام قدم بردار که تو " فصل" عاشقانه هایی و " من" تنها...!
تو را در کُنجِ قلبم و گوشهٔ دنجِ خیالم جای داده ام آه که چقدر دلم تنگ است و هوایم بارانی بازهم در کنار جای خالی تو زل میزنم به تاریکیِ این شب سیاه و سکوت خاموش این شهر را در آغوش میفشارم من مانده ام تنها با یک دنیا...
تنهایی لباس نیست که از تن درش بیاوری تنهایی رنگ به رنگ نیست که هر روز یک رنگش را به تن کنی تنهایی تنهاست
اگر می خواهید یک نفر را بُکُشید پیشنهاد می کنم اول به او محبت کنید... خاطره بسازید... ساعت ها با او وقت بگذرانید... غافلگیرش کنید، به هر بهانه ای شادی اش را باعث شوید... برایش سنگ صبور باشید... اینگونه زنده اش می کنید، و دقیقا زمانی که جز شما کسی...
یک زن اگر به جاى دهانش با چشمانش حرف بزند هرگز تنها نخواهد ماند
تو با تابستان می روی دل تنگی با پاییز می آید .. و همیشه این منم که در رفت و آمدِ فصل ها تنها می مانم..!
منم تنها توهم تنها بیا باهم شویم همراه بسازیم خونه عشق را
حکایت عشق حکایت خشکیده شاخه ی نارنجی ست که در مهر پاییز شکوفه داده باشد، همین اندازه خیال انگیز و زیبا و همین اندازه غم انگیز و تنها...
تک درخت تنهایم وسط بی کران آب دور از چشم بر ساق خود ایستاده ام گل های بنفشم تصویری زیبا ست به سرودن شعرِتو..
روی چند آجر که شاید می شد آن را صندلی نامید، نشسته و به ترکیبِ زیبایی که از غروب آفتاب و دسته ای از پرندگانِ مهاجر به وجود آمده بود، چشم دوخته بود. پیرمرد هر روز در همین ساعت، کت و شلوارش را به همراهِ کفشی که آن را برق...
وقتی آدم تنها می شود ، تمامی غم دنیا در وجودش خیمه میزند ، احساس می کند آنقدر از دیگران دور شده که دیگر هیچ وقت نمی تواند به آنها نزدیک شود....!
عشق هرگز ما را تنها نمی گذارد.
وقتی کسی رادوست میدارید بگذارید از ته دل نباشد ته دلتان را برای خودتان نگهدارید برای روز مبادا برای لحظه ای که تنها میشوید و دلتان یک جای بی خاطره می خواهد دست نخورده فارغ از هرکس و هرچیزی بگذارید یک قسمتی از شهر .پارک کافه ها فقط و فقط...
دیگر کسی به رازِ کنار زدنِ پرده ها پی نخواهد بُرد. ماه پشتِ ابر، من در تخیلِ تو، تنها...تنها...تنها! دیر شده است دیگر هیچ غریقِ بی راهی دلیل درستی برای دفاع از دریا نخواهد داشت. کلمات...به زانو درآمده اند شاعران... بُریده وُ من... بی معلوم! سرانجام آیا همهٔ ما به...
میگم: پاییز اگه خواننده بود صداش عین صدای بنان بود وقتی که با اوجِ غمِ توو صداش میگه "ای الهه ی ناز با غم من بساز..." میگه: چقدر ملتمسانه و غریبانه میگم: یا اگه میخواست دکلمه بخونه صداش عین صدای خسرو شکیبایی بود. اونجا که با یه طعنه تلخی میگه...
من فقط تو را دارم در دنیا تنها هستم باید خیلی دوستم بداری فقط به تو می توانم فکر کنم. اگر به زندگیم فکر کنم بفکر خودکشی میافتم باید تمام روز به تو فکر کنم، با من بدرفتاری نکن! عشق من، هرگز به من بدی نکن، تو تنها چیزی هستی...
در آینه ات خودم را می بینم ای ماه میان این همه ستاره ای و باز تنها