تصمیم بگیر با دل خوشی هایِ ساده معادله پیچیده یِ زندگی را دور بزنی در خنده اسراف کن و به غم پشت پا بزن با باران هم آواز شو و بگذار خورشیدِ تنت را لمس کند به دورهمیِ دوستانت نه نگو و برایِ بودن در شادی ها بهانه نیاور گذشته...
خنده کن تا بهار زودتر بیاید شکوفه ها زودتر باز شوند لبخندِ توست که شادمانی می آورد و عشق
خسته است از آرزوها،نای جنگیدن ندارد خنده اش را دفن کرده،درد خندیدن ندارد
رو ندهید به غصه هایتان! رو که دادید کارتان تمام است... در قلبتان ریشه میکند دردش میزند به لبانتان! و از کار می اندازد خنده هایتان را...
شبیه بمب ساعتی ست خنده هایت... تو بترک از خنده من بمیرم...
امشب ای یارِ رها از غم و نیرنگ، برقص با دو تا هم دل دیوانه ی هم رنگ برقص بشکن خلوت بی معنی شب را، اخوی!! هم صدا با تپش، ساعت و آونگ برقص نگرانی که چه دارد، به سرت می آید؟ زورکی خنده بزن،، با دل دلتنگ برقص ماهی...
شیرین تر از شعر تبسمت هیچ نیافته ام لبخند بزن و بگذار خنده عاشقانه ات کام دلم را قند نماید..️
سلام مردم شهر ! چترهای خود را ببندید این بارش باران شادی است بگذارید خیس خیس شوید و از ته دل خنده سر دهید که زندگی تنها با شادی و لبخند شما زیباتر می شود
تو کنارم باشی لبخند بر لبانم حک مےشود خنده رفیقم مےشود، زندگے زیبا مےشود تا تو هستے غم در دلم جایے ندارد کل فصلهاے عمرم عین بهار مےشود ️️️
گناه عالم و آدم به دوشت؟ فدای خنده ی گندم فروشت. عزیزم حرف مردم را بینداز مثه موی سیاهت پشت گوشت
. خنده ات دستی ست که مرگِ مرا هر روز دورتر می اندازد...
روزش مهم نیست همه چیز به خنده ى اول صبحت بستگى دارد کافیست بخندى تا تمامِ روز را در آسمان قدم بزنم امتحان کن
دردِ دل با کَس نگفتم، دردِ من گفتن نداشت خنده بر لب می زدم، هرچند خندیدن نداشت
خبر از آفتاب واصل شد خواب بودیم و عشق نازل شد پهن شد خنده ای به روی جهان تو...رسیدی و... قصه کامل شد.
گفتی: «کجا گشودم با غیر، لب به خنده؟» بگذار تا زبانم ای شوخ! بسته باشد
زِ لبت نبات خیزد چو به خنده بَرگشایی!
در چشم همه روی لبم خنده نشاندم در حال فرو خوردن بغضی سرطانی
دانه دانه اشک می ریزد خنده خنده دل می چیند چمدان چشم هایش پرازاسباب بازی ست.
فرق خنده با گریه این است که خنده روی تو رامی گشاید و گریه دلت را... بهترین جفت در جهان خنده و گریه است! آنها هیچگاه همدیگر را همزمان ملاقات نمی کنند... ولی اگر آن دو یکدیگر را ملاقات کردند آن لحظه بهترین لحظه زندگی شماست!
با این که بشر دنیای اطراف خودش را تغییر داده، اما خودش تغییری نکرده است. حقایق زندگی پایدارند. زندگی می کنی و بعد می میری. از بطن یک زن به دنیا می آیی و اگر بخواهی زنده بمانی او باید به تو غذا بدهد و مراقبت باشد تا زنده بمانی...
رمضان می رود و عید خدا می آید موقع چیدن گلهای دعا می آید ما توکل به خدا کرده و ایمان داریم خنده در می زندو جای بلا می آید
ﻣﻦ ﺧﻨﺪه زﻧﻢ ﺑﺮ ﺩل، ﺩل ﺧﻨﺪه زﻧﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ می خندﺩ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻣﻦ ﺧﻨﺪه ﺯﻧﻢ ﺑﺮ ﻏﻢ، ﻏﻢ ﺧﻨﺪه ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ می خندد ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻣﻦ ﺧﻨﺪه ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﻋﻘﻞ، ﺍﻭ ﺧﻨﺪه ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ می خندﺩ ﻭﯾﺮﺍﻧﻪ ﺑﻪ...
خنده یک داروی تقویتی است، تسکینی برای درد.
در زندگی هایمان باید زندگی دوگانه ای داشته باشیم و در قلب ها یمان خونی دوگانه، شادی همراه با رنج، خنده همراه با اندوه؛ مثل دو اسبی که به یک ارابه بسته شده اند و هریک دیوانه وار ارابه را به سوی خود می کشند.