پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
کافری یا قاتلی، یا از وجودم خسته ای؟روسری با رنگ قرمز، تازه کج هم بسته ای!...
بس که تکرار شده حسرتِ من در ابیاتمنتقدها هم از این روسری ات بیزارند...
تا روسری تکاندی من دام یادم افتاداز دین چشمهایت اسلام یادم افتادگفتی که جای بوسه از جان خود گذر کن چه مطلب ظریفی! برجام یادم افتاد موگیر مانعم بود تا دزدکی ببینماز جوخه های مویت اعدام یادم افتاددیدم که در سرودن لبهات بینظیراستتا از تو شعر گفتمایهامیادم افتادسر می دهم برایت آواز سامیم رااز اخم ابروانت سرصام یادم افتادشاید خودم ندانم کی رفته ام از اینجااز عکس یک جوان ناکام یادم افتاد ......
یک طرف ماسک/آن طرف روسری/بهار را نمی توان دید اندکی...
روسری سر کن و نگذار میان منو بادسر آشفتگی موی تو دعوا بشود......
روسری را باز کن اعجاز کن؛ گم راه کرد...قاریان سوره ی والعاشقان را بوسه ات!...
روسری را پیش من بالا و پایین کم ببرآنقَدَر ها هم که می گویند مومن نیستم...
روسری های تو باعث شده زنبور عسلجای گل، حسرت و اندوه به کندو ببرد...
بانوی روزهای زرد پاییزم!بیا برویم زیر درخت بیدروسری ات را وا کن!بگذار باد خیال کند بهار آمده استبه جهنم که از حسادت بمیردبید!...
همین طوری زل زده بودم به صورتش؛همون روسری که من براش خریده بودم؛باورم نمی شد هنوز نگهش داشته باشه!داشت یه دختر بچه رو توی تابهل می داد که مامان صداش می زد.....
نسیم هم مُداممیرود و بازمیگرددبا رؤیای گذر از درز روسریو دزدیدن عطر موهایت!زمین و عقربهی ساعتهابرای تو میگردندو منبه دورِ تو!...
شکر ایزد فن آوری داریمصنعت ذره پروری داریماز کرامات تیم ملی مانافتخارات کشوری داریمبا «نود» حال میکنیم فقطبس که ایراد داوری داریموزنه برداری است ورزش ماچون فقط نان بربری داریممی توانیم صادرات کنیمبس که جوکهای آذری داریمبرف و باران نیامده به درکما که باران کوثری داریمگشت ارشاد اگر افاقه نکردصد و ده تا کلانتری داریمخواهران از چه زود میرنجیدما که قصد برادری داریمما بر...
خودم را به پارک آورده اممی خواهم روسری ام را در بیاورمتا آشوب بادخیالت را از لای موهایم بیرون بیاورد......
عشق یعنی تو و آن لحظه ی بی روسری اترقص گیسوی بهم ریخته و دلبری ات...