متن رویا
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رویا
دور تا دور دنیای کوچیک و مه گرفته ی من یه آسمونه بزرگه که تمام آرزوها و رویاهامو از بچگی تا الان تو آغوش پر از ستارش جا گذاشتم...
هر وقت دلم میگیره آسمون یکجوری خودشو به قلب مچاله من نزدیک می کنه که میتونم با دستای پر از خالیم...
برای مردمی که زندگی نکردن را زندگی کردند.
@maziararabi59
در دل تاربک شب
رویای شیرینت را
بر دفتر قلبم نقاشی می کنم
و برای چشم هایت
غزل می خوانم
ای کاش بوی دلتنگی من
به مشامت می رسید
و نور نگاهت
به آسمان قلبم می تابید
بارش بوسه هایت
بر کویر لب هایم می باریدند
و من دست هایم...
دلم تو را بهانه می کند
وقتی با نسیم خیالت
بوسه می زنی...
بر تن عریان شده ی خاطراتم
و غرق بارانم می کنی در رویای آمدنت
بهزاد غدیری/ شاعر کاشانی
هر شب
رویای شیرینت
خلوتم را به هم می زند
ای کاش بودی
مرا به ضیافت چشم هایت
دعوت می کردی
با ساز خنده هایت می رقصیدم و
ترانه ی یکی شدن را
با لب های تو زمزمه می کردم
بیا که می خواهم
دوست داشتنم را
میان نگاهت فریاد...
روی همین فرشی که پره گلهای قرمزه
دراز بکش
نفسی از ته دل بکش
بیخیال ناروی آدما
تو،تو آینه به خودت لبخند بزن
به درک، کسی سراغت رو نمی گیره
پاشو
یه لیوان چایی واسه خودت بریز
و یکم شعر بخون
به آدمایی که از پیشت رفتن
اصلا،فکر نکن
تو...
قله ی کوه ؛
با اولین برف سال
رویایی در سرم
من یکی از هزاران مسافرِ گیر افتاده
در خلسه رویا هستم
که محکومم، چون مهاجری از رویایی به رویای دیگر...
ارس آرامی
به چشمام چی بگم
بگم دیدنت ممنوعه؟
دستام رو چیکار کنم
چه جوری بهش بفهمونم که ندارنت؟
آخه یعنی چی
خوابم بدون تو رویا ببینه
طلوع صبح بدون تو پاشم
نه
من به خورشید
قول تو رو داده بودم!
✍مهدیه باریکانی
نقش خیالت را
بر دار قالی چشم هایم می بافم
و اینگونه میان رویایم
لحظه ی شیرین با تو بودن را
احساس می کنم
مجید رفیع زاد
سخن عشق را دوست می دارم
و بر دیده های خود لازم می دانم
که زیبایی عشق را بیننده باشند
و بر این باورم که عشق را باید فهمید
و آمیخته خواهم کرد
جوهر عقل و قلب خویش را
تا در رویای نزدیک بودن به تو
به معنای حقیقی تو...
در خواب دیدمش...
+ بعد چه شد؟
- آرزو کردم همان اتّفاقی که برایِ اصحابِ کهف افتاد برای من هم بیفتد...
صفحه ی ۲۱
برای او که چشمانش بهار بود
پر از شکوفه های سرخ وحشی
در دشت سبز خیال
به وقت کوچ پرندگان مهاجر
برای اوکه لبخندش
تجسم رهایی در هجوم ثانیه های بی قرار
و تو
کوتاه ترین رویای من
گاهی بیا از پشت دیوار بلند رویا
بامن
در...
اون نمی دونست
اگه میدونست
که چقد نگاه کردن چشماش رو دوست دارم
من رو فراوون می بوسید
این رویای شیرین رو نصف کاره رها نمیکرد
بره
آره
نمی دونست
تو این شهر دردندشت
هیچ خبری نیست...
باریکانی
زندگى افتضاح قشنگى ست
مثل رویایى که یادت نمى ماند
هرچه بیشتر در آن غرق مىشوى
بیشتر نمى میرى!
و مرگ همیشه وقتی می رسد
که زندگی
تو را از قبل کشته است!
جلال پراذران
برای یه جنگجو رویا معنایی نداره چون یاد گرفته بدستش بیاره