کو آن کسی که می گفت یک شب هزار شب نیست... حلوائی آرزوها سلامتی برای همه عزیزان️
صبرم حریف دوری طاقت گداز نیست... الله علیک یا اباعبدالله زیارتی️
عطر آغوشت زیباترین انقلابۍ ست ڪہ هر شب درمیان جانم عاشقانہ ڪودتا مۍ ڪند...
شب ها نور ماه در چشم تو می درخشد شب بخیر هایت ماه آسمان را برای من روی زمین می آورد ️️️
شب، با واژه ها بخیر نمی شود مگر در کنار ُتو ️️️
جواب زنده بودنم مرگ نبود مردن من مردن یک برگ نبود اون همه افسانه و افسون ولش این دل پر خون ولش دلهره ی گم کردن گدار مارون ولش تماشای پرنده ها بالای کارون ولش خیابونا سوت زدنا شپ شپ بارون ولش...
آهوان، گم شدند در شب ِ دشت آه از آن رفتگان ِ بی برگشت
گاهی اوقات همه چیز میشه یک خط ، یک افق و نارنجی غمگین گاهی هم شب است هم روز
ما تو خونمون وقتی سالاد الویه درست میشه تا یک هفته صبح ظهر شب وعده غذاییمون همونه آخرش برای اینکه تموم بشه باهاش درزای دیوارو میگیریم!
شب که می آید تو را با خود می آورد!تو را که نه ...خیالت را ... خودت که خیلی وقت است رفته ای،خیالت اما مثل تو نیست! و تا جانم را نگیرد، قصد رفتن ندارد...
هرشب, دراتاقم را برای آمدنت, نیمه باز میگذارم, خیالت, نه می آید و نه فکر رفتن دارد...!
کاش جای ماه بودم انگشت نمای شب تو
تو رفتی و همه فهمیدند، شب می تواند از آنچه که هست تاریک تر باشد
یه شب میرم قدم بزنم و دیگه برنمیگردم...!
شبها که درخشنده چشمِ ستاره بر امواج میلغزد آرام میشوم گویی هزار چراغ در دلِ او آرمیده است دریا نگاه میکند مرا، لبخند میزند امّا از هیچ کجا کلامی نمیآید گویی جهان جامهی سردِ یخی به بَر کرده و آتشی در آبِ منجمد افروخته ... آه! دریا! من ایستادهام در...
همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت آنچه در خواب نرفت چشم من و یاد تو بود
شب دقیقا از اون جایی شروع میشه که چشاتو میبندی
شب ها آرامشی دارند از جنس خدا پروردگارت همواره با تو همراه است امشب از همان شب هایی ست که برایت یک شب بخیر خدایی آرزو کردم... ️️️
شب که آرام تر از پلک تو را می بندم در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست
عشق یعنی چون خورشید تابیدن بر شب های دوست و چون برف ذوب شدن بر غم های دوست
هر شب مرور میکنم تو را اشک می ریزم، صدایت میکنم تو_نمی_آیی و دوباره در آلاچیق دنج تنهایی کز کرده و آرام می میرم!!! و باز دوباره فردا سراغت را می گیرم...
مثل شب های دگر باز به هم خیره شدند برکه و ماه ، ولی از سر بی حوصلگی
و پاییز در انتظار زمستان بود و شب در انتظار روز و عشق در انتظار عشق..
اگر روزی بدست آرم سر زلف نگارم را شمارم مو به مو شرح غم شبهای تارم را