متن عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه
بغض هایم عطر خون می دهد؛
پیراهنِ تو، بوی صلح،
و من پس از جنگ های بسیاری به خانه رسیده ام.
گرمای چشمانت یخ دلم را باز کرده و
آغوشت ناامنیِ تنهایی ام را می زداید.
معنای امن بودن در تو خلاصه می شود؛
در شانه هایی که محکم ترین...
دلبرت پیشت نباشد ......همان کوری بهتر است 🖤🥀
دست خودم نیست
که پوستِ نگاهم،
به نگاهت چسبیده
نمی توانم
نمی توانم
حتی یک پلک
از تو جدا شوم
«آرمان پرناک»
دست از عروضِ مریضِ دنیایم کشیده ام
هستی ترین نیستیِ من
دوستت دارم
-دوستت دارم هایم- زمین خورده اند
بلند می شنوی؟
«آرمان پرناک»
دلم روشن است می آیی
هوا دوباره خوب می شود
دلم دوباره پر می گیرد
دوباره هزار بار عاشقت می شوم
تو یک بار می گویی
دوستت دارم
و من از شوق هزار بار می میرم
دلم روشن است
دوباره عاشقم خواهی شد..
شب ها به یاد تو بیدار ماندم
ز هجران تو دل به آزار ماندم
تو رفتی و من با دل خسته تنها
در حسرت دیدنت زار ماندم
دل را به عشقت سپردم شکسته
همچون غریبی به بازار ماندم
تو نوری که خاموش شد در نگاهم
به تاریکی شب گرفتار ماندم...
قسم به شکوفایی لبخند
که خورشید تابان صبح
از گوشه ی لب های توست
که طلوع می کند
برخیز جانم
تا که روزم روشن شود
با تبسم عاشقانه ی تو
مجید رفیع زاد
میخواهم به تو بازگردم
همچون خاطرات بیماری که حافظه اش بهبود می یابد.
همچون سرزمینی که از اِشغال شورشیان خارج می شود.
شبیه اسیری که حکم برگشت به وطنش می آید.
می خواهم به تو بازگردم
حبس شوم میان بازوانت
موسیقی بیکلامِ احساس، فضا را پرکند.
گیسوانِ بلندِ لَختم را...
تورا دلتنگی میکنم
تورا میجویم
در بین همگان هر جمعی تورا میابم
تورا نگاه میکنم
تورا صدا میزنم
وقتی مرا نظاره میکنی این قلب من است
که تند میزند
نفس های من است که از شمارش خارج میشود
وقتی با من حرف میزنی
این چشمان عاشق من است که با...
ببخش بر چشمم
کمی از
گرمای اقیانوسِ چشم هایت
تا نجات یابد
نهنگِ قرمزِ منجمدی...
«آرمان پرناک»
آرام باش و
دستت را به من بده
نمی خواهد
خاطراتت را به خط کنی
یا هجاهجای دردهایت را تقطیع کنی
چشم هایت
همه چیز را گفته اند
چشم هایت،
امانت دار خوبی هستند
«آرمان پرناک»
در پس همهمه این همه درد
لای این زخم عمیق
پشت هرگریه و شب بیداری
تو مرا زنده نگه میداری....
دنیاکیانی
و
سیب
همچنان محبوب ترین میوه
میان آدمهاست...!!
آریا ابراهیمی
زمانی که چشمانم، محوِ آسمانِ آبیِ چشمانت، بشود؛ قلبم به اندازه ی تمام خاطرات،بین مان، حصار جدایی می کشد. باورش سخت است اما؛ زمان زیادی گذشته است که عشقِ من، از نظر همه؛ پنهان مانده است.
اکنون؛ قلبم را ببین که چگونه در انتظارِ دیدنِ همتایِ معنوی اش؛ چنین فرسوده...
چشم مست و دست سرد و موی افشان
عطر شیرین، لاک رنگین، شعر غمگین
در خیابان، زیر باران، بوی ریحان
نیمه شب یادم آمد زخم دیرین
(محمد فرمان رضائی)