متن عشق سوزان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق سوزان
چه ها داری میان آن سیه چشمت.
که ویران کرده قلب عاشق ما را.
بی رخ ماه روی تو.
شب به چکار آیدم.
عشق تو آتش پنهان میان دل ماست.
آتش زده بر جانم
چشمان سیاه تو.
هر گوشهی دل، داغ شود، با تبِ عشقت
گلبوسهی جان، شاد شود، با لبِ عشقت
احساس بگیرد، عطش از: غنچهی لبهات
بیتاب شود دل، به تمامِ شبِ عشقت
شکسته پشت دلم زیرِبار چشمانت
قبول کن که نگاهت کمر شکن شده است!
مجال خواب را گرفت،
ز چشم من دو چشم تو
در سر مرا امشب تب آن عشق سوزان است
"آغوش خود را باز کن فصل زمستان است"
بگذار تا وارد شوم در خانه قلبت
وقتی هوایم بی حضورت سخت بوران است
ما مثل یک روحیم اما در یکی پیکر
با تو تمام فصلهای من بهاران است
مگر خیال چشم تو.
مجال خواب میدهد.؟
قامت عشق تو اگر
قلب مرا صدا زند
قافله بر پا میکند
قاصد مهتاب غزل
قصه اگر قامت توست
قاصدکم غرق شده
قبله گهت را بنما
غربت کمی سخت شده
نرو از پیش من؛
آخر،
مجالِ بی تو بودن نیست؛
دلم مویه کند هر دم؛
بگرید زار؛
میگیرد!
اجاق دل، ز بهرِ مهرِ تو، گرم از محبّت شد!
بیا مهمان قلبم شو؛ که احساسم به وجد آری!
هر زمان، شورِ دلم، مهرِ تو را میجوید از نو
پای دل، پیوسته میگردد، به سوی خاطراتت
ذره ذره آن سیه چشمان تو بر دل نشست...
آتشفشانِ قلبم،❤️
در آتشِ عشق،❤️
میلِ فوران دارد؛❤️
دلش میخواهد:❤️
مذابهای سینهام را،❤️
تا دورترین کهکشانها،❤️
منتشر سازد؛❤️
و به اجرامِ گداختهی آسمانها،❤️
بفهماند:❤️
چقدر سوزان است؛❤️
و چه اندازه میسوزد؛❤️
در تب و تاب عشقی ناب!❤️
به لطف آن دو چشمان سیاهت...
منم قربانیه ناز نگاهت...
زندگی در پی چشمان تو جریان دارد...
پلک بر هم بزنی زندگیم میپاشد...
چیزی که میان من و تو خورده پیوند...
چشمان سیاه تو و دیوانه دل ماست...
چه ها داری میان آن سیه چشمت...
که ویران کرده قلب عاشق ما را...
مرا به سجده کشانده...
خیال چشم سیاهت...
تیر چشمان سیاهت...
بد میان قلب ما، جا خشک کرده...
چشمم به راهِ تو، دلم در اضطراب است
این فاصله یادآور رنج و عذاب است
لحظه به لحظه میشمارم روزها را
در کشور روحم پس از تو انقلاب است
بر آب و آتش میزنم وقتی. نباشی
یک چشم من خون است یک چشمم گلاب است
دور تو میگردم تمام روز...