متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
هست صد دیوار اما شانه چیز دیگری ست
گریه دارم، شانه ات، دیوانه! چیز دیگری ست
کلبه دنجی برایم نیست، من هم می روم
حتم دارم گوشه ی میخانه چیز دیگری ست
کم تبارز می دهد بار غمم را خانه ام
ای غزل! غافل مشو زولانه چیز دیگری ست
شعر...
گرگ هم که باشی عاشق بره ای خواهی شد که تو را به علف خوردن وا خواهد داشت و رسالت عشق چنین است
\شدن آنچه که نیستی\
تو نباشی حس باران را نمی فهمم
فرق قفس با یک خیابان را نمی فهمم
تو نباشی می روم در جاده ها اما
معنای فصل برگریزان را نمی فهمم
تو نباشی زندگی بی رنگ و بی معناست
درد درون چشم انسان را نمی فهمم
در شعرهایم دنیایی از اسرار پنهان...
+•~°^`باهاش قهری اما وقتی نگاهش میکنی همه چی یادت میره+•~°^`
»»گاهی اوقات همین نگاه ها هستن که یک زندگی رو اغاز و عشقی را متولد میکنند««
{∆به نگاه ها هم میتوان دلخوش کرد∆}
به قلم:فاطمه حمیدی{💙Abinaffsh💜}
فصل عشق دوباره ظهور خواهد کرد
تمام زندگی ات را مرور خواهد کرد
تمام وسعت دیروزهای تلخ تو را
از ابتدایی ترین شعر دور خواهد کرد
اطاق خلوت و تاریک لحظه های تو را
پراز ترانه و امواج نور خواهد کرد
دوباره باور آیینه سبز خواهد شد
که با حضور...
☔️♡ روی پنجه های پام وایسادم.
دستمو با تموم توانم دراز کردم...
ولی دستم به ظرف شکلات نرسید! مامان خونه نبود...
صندلی خیلی سنگین بود!
دلم شکلات میخواست!
آروم قدمامو کشیدم سمت بیرون
از آشپزخونه که خوردم بهش!
دو تامون پخش زمین شدیم
ولی با دیدن هم غش غش
خندیدیم......
عاشق که بشی...
چشماش میشه دنیات، به طوری که وقتی می خوای خودت و توی چشماش ببینی اشک توی چشمات جمع شه و بغض کنی...
عاشق که بشی...
دستاش میشه آرزوت، طوری که هر لحظه آرزو کنی که فقط یک لحظه دستاش و توی دستات بگیری...
عاشق که بشی...
آغوشش...
☔️♡ حتما باید دکتر تو نسخه م
بنویسه فقط حالم با صدای تو
خوب میشه که برام حرف بزنی؟! :)
نویسنده: ریحانه غلامی
دیالوگ بدجنس ترین خوب من
اینکه احوال دلم بی حضور تو بده
اینکه دوچشمای من از نبود تو تره
یعنی که عاشق شدم اسیرچشم توام
☔️ عاشقش شدم چون خنده ی
اون خیلی زیاد با بقیه فرق داشت!
بقیه سرشونو میگرفتن بالا بلند
بلند میخندیدن...
اون سرشو مینداخت پایین آروم
میخندید! یه جوری که صدای
خنده هاش تو گوش آدم هی
تکرار بشه :)
نویسنده: ریحانه غلامی
گاهی سبد سبد گل سوریست قلب من
گاهی نماد زنده به گوریست قلب من
این مغز من مسیر خودش را شکسته است
خود را به دام پیله ای وارونه بسته است
یک عمر رو به آیینه دیدم که کیستم
یک عمر روبه آیینه دیدم که نیستم
اصلن من اتفاق تن...
سر برگزار بر بالین شکسته های قلبم
بال یخ زده اشک هایم را حس میکنی؟!
عجیب شاکی ست چشمانم از روزگاری که بی تو میگزرد
کمی بدم از عشقت در ضمیر ناخودآگاهم، میخواهم دچار شوم، دچار تو، دچار عشقی که پایانش آغوشی از جنس بند تن تو باشد......
«فاطمه دشتی»