متن مرگ
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مرگ
گاهی خودت را گم می کنی ...
جایی میان هیاهوی ذهنت ...
در انتهای وجودت سکوت نامت را فریاد می کند ...
جادهٔ خیال را طی می کنی به مرز افکارت ...
در دل تاریکی آرزو را به آتش می کشی و تیغ بغض ردی می شود بر گلویت ......
ylda nvis چه قهقهه های دروغی سر دادم ...
که مبادا نشانی از تاریکی درونم پیدا کنند ...
چه روز هایی که آیینه تنها همدرد غم هایم بود ...
از ترس ضربه هایشان به تنهایی بر سکوی زندگی رقصیدم ...
آن زمان که باید تنگ بغض را می شکستم و...
تنها،
مرگ خود را می نگرد
در کالبدی خالی از احساس؛
زنده به گور
با چشمانی باز
در مسلخی
مسخ شبمرگی....
عاشق آن آرامشی هستم
که جهان
پس از مرگِ آخرین نفر
به خود می بیند
و در سایه خدایی می خوابد
که شبیه هیچکدام از آنها
که خریدیم و فروختیم نیست
نشاطِ هیچ پاسخی
به هیچ پرسشی مناسب است
و ترس کودکانه ای
سکوت را می لرزاند
آری، عاشق آن...
🍁امسال حال پائیزمان خوب نیست!
به جایِ برگ های زرد و نارنجی آدم های سرزمینم می ریزند. به جایِ بویِ نَم باران، بوی آتش راهِ طرقبه، بلال ذغالی و نوشیدن دوغ آبعلی، بوی اندوه و رنگ غم بوی الکل و راهروهای بیمارستان می آید. حال شهرم خوب نیست. شهری که...