متن کودکی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کودکی
برف می بارید آرام
پشت این پنجره من
خیره چشمم به برون
و تمام هوس و خواهش من بود ،خدایا که شود
حجم این برف به حدی که رسد
صبح فردا ز همه جمله ای اینگونه به گوش:
مدرسه تعطیل است
اینک اما باز
برف می بارد آرام
پشت این...
ادامه نده
ردپاها را ادامه نده
چون
قرار نیست به جایی برسی
زمستان
زودتر از حرفِ اوّلش
به حرفم رسید
راه کج کن برو
با توأم
ای که تا قلب
در برفی
ای شبیه ترین به من
برگرد به فصلِ کودکی...
«آرمان پرناک»
دور شدی
دورتر شدی
می خواستم از آب بگیرمت
کودکی ام نگذاشت
قایق کاغذی!
حالا آنقدر دیر شده ای
که دستِ رود هم کوتاه است...
«آرمان پرناک»
از پله های نگاهم بالا برو
دری را که سالهاست
دهان بسته است
به حرف بیاور
چراغ قوه را بتابان به نقطه ی کور
نزدیک شو
نزدیک شو
و نجات بده
صورت آن کودک را
از آینه ی پیر...
«آرمان پرناک»
هیجان انگیز بود
به دنیا آمدیم
شادیِ کودکی هایمان اندک
و رنجِ زندگی بسیار
مسیر سرنوشت هر چه باشد
سهمِ ما از این جهان
منصفانه نبود
اسماعیل دلبری
خوب گوش کن
شاید تو هم بشنوی...
صدای پای دخترک را
با آن دمپایی قرمز ،
باچادرک سفید تابه تا
در همین کوچه آشتی کنان
به سمت آن خانه .....
همان که درخت نارنجش بلند است
با حوض گرد و قشنگ
با صد تا ماهی قرمز ....
عصمت خانم ......
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻥ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ ﻧﮑﻨﯿﺪ !
ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺮﻩ …
ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ ﻣﯿﺮﯼ ﻣﺪﺭﺳﻪ …
ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﯿﺸﯽ …
ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ ﻋﺮﻭﺱ ﻣﯿﺸﯽ …
ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ ﺑﺎﺑﺎ ﻣﯿﺸﯽ …
ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ …
ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﯽ
ﮐﻮﺩک ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﮐﻨﺪ ! . . .
دلم برای کاشی های آبی حوض
که آینه دار ماهی های سرخ بودند
برگ سبز رقصان در آب
و مورچه ی ناخدا
زمزمه ی مداد رنگی زرد کوچک
که عشق خورشید کودکی ام بود
گل سرخ
بشقاب جهیز مادر
سر چراغی سفره قلمکار
که دلش شکست و آخ نگفت ......
دلم کمی قدیم میخواهد...
کرسی مادربزرگ را ...
آن دیزی هایی که هر ظهر جمعه در مطبخ بی بی خاتون در حال قل قل بود را...
گرمای واقعی در عمق سرمای زمستان را
حتی دلم آن روز هایی را می خواهد که حتی از صبحش هم انگار خدا یک کیسه...
کودک که بودم بزرگترین آرزویم بزرگ شدن بود ..!!!اینکه بزرگ شوم و به سن مادرو پدرم برسم ...! غافل از اینکه در بزرگ سالی بزرگترین آرزویم کودکی خواهد بود .!!!🥀دلارام امینی🥀
کودکی هایم را در کوچه پس کوچه های شهرم جا گذاشته ام میدانید آخه عجله داشتم برای بزرگ شدن. یادم رفت کودکیم را کجا جا گذاشتم .!!! عروسکم!! اسباب بازی هایم !!خاله بازی ها !! لی لی و بالا بلندی!!عمو زنجیر باف .!!!دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده .!!حی...
به جرات میتونم بگم قشنگترین ادمای زندگیمون که بهمون بعد از خدا ارامش میدن بچه هایی هستن که در نگاه و کلامشان معصومیت خاصی نهفته است
شاخه های اقاقیِ قد بلند
سرِ راه کودکی هایمان بود
سرِ دستهایی که به ارتفاع نمی رسید
اما بلند بلند می خندید
ما چقدر خوشبخت بودیم🌱
رعنا ابراهیمی فرد