شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
می آیی با تن پوشی از گل سرخو یک دامن شکوفه ی سیبو سبدی پر از رازقی...تبسم که میکنی " عشق " از نگاهت سر می رودو اتاق خالی ام پر می شود از" بوی بهار "...
در ماه اسفند، جشن شادی می گیریم زیر آسمان تاریک، زیر نقاب ستارگان دل ها پر آب و آتش از شور و شوق بوی بهار می آید از گوشه های خیابان دستان به دستان می چرخند در رقص و دل ها آوازهای شادی خوانده، غم را به کف می ریزند آرامش پیدا می کنیم میان این همه هیاهو جشن اسفندماه، عشق و شادی به ما می آموزد...
هوا عجیب بوی بهار گرفته استدستم را بگیرو برای لمس احساسی ترین باران به خیابان ببرخیالت راحت، این باراناز آسمان اردیبهشت می باردخیسمان نمیکندعاشق ترمان می کند !...
صبح به خیر های تو،️بوی بهار، می دهند!تازه و دوست داشتنی ...سلام که می کنی،شکوفه ها، گل می کنند، بر لبان خندانت!...