پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
فکر تو... در سرم فکر تو بود. که مرا خوابم برد. و تو پیدایت شد. مثل ان لحظه اول که نگاهت کردم. همان قدر قشنگ. به همان شیرینی.با همان لبخندت. که دگر باره ربودی قلبم. طرح لبخند تو بدجور دلم را لرزاند. و چقدر زود به لبخند تو محتاج شدم. هوس بوسه ز لبهای تو بدجور مرا مستم کرد. خواستم بوسه بگیرم ز لبت،که پریدم از خواب. و صد افسوس چقدر بد موقع، منو در خواب صداییم کردن....
خوش به حال دل من ،تلخ ترین خاطره ام تلخی جام شرابی ست که لبهای تو داد...
بهار آمد و گیسوی تو افشان شده است بهار با تو اینگونه گلستان شده است!آخرش خلق گل ام ختم به لبهای تو شدمثل یک معجزه ای که در تو پنهان شده استجنگ نرم اسلحه مخفی چشمان تو نیستجنگ از دوری چشم تو فراوان شده استخون به پا کرده ای و شال به سر کرده ای و راه افتاده ای و جاده هراسان شده استاین کوه فرو ریخته اندام من استترک آغوش تو را کرد که ویران شده است....
طراحی لبهای تو هنگام تبسمتصویر ترک خوردن صد باغ انار است...
من به بوسیدن لبهای تو معتاد شدمیا بیا ترکم بده یا جور کُن جنس مراارس آرامی...
آغوش تو آرامگاه من و لبهای تو یادآور عشق است،و دیار باقی قلبیست که تو در سینه داری،میخواهم به این دیار شتاب کنم،خدا بی شک مرا می آمرزد......
لبهای تو خرمالویست، نمیدانم چرا در شهر ما نمی روید......
بوسه از غنچه ی لبهای تو چیدن دارد پیچ و تاب خم گیسوی تودیدن دارد درمیان قدوبالای همه آدمیان الف قامت تو وه که کشیدن دارداحتکاراست و دراین معرکه ی قیمتها به خداچشم سیاه تو خریدن داردچه کنم مشتری ثابت قلبت شده ام ضرب آهنگ دلت وای شنیدن دارد چه بگویم به خداوندی یکتا که دلم به هوای دل تو شوق پریدن داردسمیه شجاعی(شامار)...
لبهایتو وچشمِ منکه دیوانه وار می بلعدشبرای روزِ مباداچه لذتی داردعشق بازی ِلبخند و نگاه...
فطریه ام بوسهز لبهای تو !این دل منغرق تمنای تو !عاشقم ونیست مرا آرزوجز به وصالرخ زیبای تو !آنجلا راد...
مرغ شیدا سربه سودای تو دارم بین که تنها میرومعشق تو آتش به جانم بی محابا میروم برق چشمانت مرا سوزانده و خاکسترمرفته ام بر باد اینک تا ثریا میروم باده لبهای تو مست وخرابم میکنداین شراب کهنه را لاجرعه بالا میرومزلف مشکین تو شد جانا طناب عمر من گر بریدی ای صنم از دار دنیا میرومقلب من روشن شد از خورشید خندان رختبا چنین مهر رخت تا عرش اعلا میروم تا شدی لیلای دل این دل بشد مجنون تواین چنین صحرا به صحرا بهر لیلا میروم مرغکی ب...
در منظره هاچهره ی ﻧﯿﮑﻮﯼ توﭘﯿﺪﺍﺳﺖﻫﺮجاﻧﮕﺮﻡ ﺟﻠﻮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖبا آن که برون از در ِ میخانه نیاییدر مشرق ساغر خم ﺍﺑﺮﻭﯼ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖآلوچه ی لبهای تو از جنس تمشک استاز پنجره ها سرخی آلوی تو پیداستاز بس که زدی شانه به موهای کمندتتا زیر کمر شُر شُر ِگیسوی تو پیداستاز زلف تو ای دخترِ گل واژه بریزدﺍﺑﯿﺎﺕ ﻏﺰﻝ ﺑﺮ ﺷﮑﻦ ﻣﻮﯼ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖشاعر سر شب تا سحر از مهر تو گویددرشعر و غزل ورد ثناگوی تو پیداستبانو عسلم دکمه نکن پیرهنت را...
گیسویت ای زیبای من ! تفسیر یلدا می کندیک خنده بر لبهای تو دل را چه شیدا می کندچشمان زیبایت شبی بر دیده ام تابید و رفتاما دلم با هجرشان دارد مدارا می کندمهرت درون سینه ام یاد آور صد خاطره ستبا خاطرات رفته ات قلبم چه غوغا می کندفالی زدم بر حافظ و شاخه نبات نامی اشدر بیت بیت هر غزل اسم تو پیدا می کندشاید که روزی عاقبت دل خون شوم از رفتنتدوری تو این چهره را هر لحظه رسوا می کند...
چه دلچسب استاغوشتوقتی که بی خیالهمه چیز دنیادر آرامشمشغول چیدنانار لبهای تو میشوم......
در خانه ى ویران شده ام چشم ترى بودتا در پى ابروى تو صاحبنظرى بودصد بار شکستى دل من را و ندیدىدر قلب فرو ریخته جز تو نفرى بود ؟هیهات که درد دلم از راه شفا رفتچشمان تو معشوق حریف قَدَرى بودتا چشم من از روزنه بر روى تو افتادچون دیر به خود آمدم آشفته سرى بودبا رقص تو با روسرى و باد که مستیمبا آمدنت کوچه ى ما را خبرى بوددر پشت تو افتاده زمین نبض خیابانتا از قدمت روى زمینش اثرى بودابلیس شدم سیب شدم پاى تو امااز هر ...
مشتاق حضورم ڪہ بہ ناڪَاه لبانماز بوسہ ے لبهاے توانعام بگیرد ...!!!...
عید مندیدن رخسارِه یزیبای توست ...فطریه امبوسه زِ لبهای توست ......
صبح ،شروع عاشقانہ هاے دنیاست اگر بر منبر لبھاے تو اذان دوست داشتن سردهد... ️️️...
چیزے سراغ ندارم شیرین تر ودوست داشتنی تر از لبخند بر لبهاےتو...
تمام رنگ ها را بر تن خاطراتت پوشاندوتمام رویاهایش را در چشمان تو پیرتمام روزها را در کفشهایت قدم زدو تمام شبها را در پیرهن تو خواب دیدتمام شعرهایش را با عطر تنت آمیختتمام گلهای قرمز شهر را به جای لبهای تو بوسیدو لباس های گلگلی اش را برای عکس هایت پوشیداو ...تمام تو رازندگی کردو تو هنوز هم نیامدی........
لبهای تو ماهیانِ در تُنگدر بوسه چقدر بی دریغ اند...
دلم ..حرف میخواهد...!ترجیحٵ از لبهاے تو....!!!️...
گرمی لبهای تو دائم به دردم می خورددر کنار سردی شبهای دریا بوسه ات!...