شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
من برای تو تو برای منچقدر قشنگ است این عشق من و تو...
ای دوست که بامن دل تو یکدله نیستبرخیز و بیا بی تو مرا حوصله نیستبیهوده بهانه می کنی فاصله رابین من و تو یک سر مو فاصله نیست...
زمستان فصلی که پایان تمام تردید هاست بین رفتن ها و ماندن ها !فصل دلگرمیهای عاشقانه ؛تا ته قصه ی شب بیداری!با گل بوسه های سکوت و وسوسه!با نرگس های بی تاب از برای دلدادگیو بابونه هایی که یک فصل زندگی را با خیال راحت نقش می زنند در خاطرات ِمن و تونمناک و خنک باهزاران تعبیر از یک بغل گرما برای مناز یک من گرما برای تو!باران کریمی آرپناهی...
سر قرارم و آهنگ می زند بارانبه راهِ آمدنت چنگ می زند بارانبه سقفِ آهنیِ ایستگاهِ تنهاییشبیه هق هقِ آونگ، می زند بارانبه من که خیسم از این گریه های ابر شدهتگرگ می شود و سنگ می زند بارانو شالِ آبیِ من لک به لک کبود شدهکه بر حجابِ عبث، انگ می زند بارانتو می رسی و دلم قطره قطره می ریزداز این معاشقه، دل تنگ می زند بارانپیاده رو، شده کنسرتِ ابر و باد و بهارکه روی چتر تو آهنگ می زند بارانبه احترام من و تو، سکوت می کند...
همه چی تغییر می کند .. .صبح شب می شود ..طلوع غروب می شود ..آفتاب باران می شود ..و من و تو «ما» می شویم ..!یلدا حقوردی...
زمستانی که شش دانگشرا سّند زده ام به گرمای نگاهت به آواز ِسکوتتبه اشکها و لبخندهایت به آغوش ِ امنت برای مندر آینه ی ایامی که به کام دلم میچرخد!پرشور ؛مهربان ؛همراهم بمانبی ریا و بی همتازمستان فصلی که پایان تمام تردید هاست بین رفتن ها و ماندن ها !فصل دلگرمیهای عاشقانه ؛تا ته قصه ی شب بیداری!با گل بوسه های سکوت و وسوسه!با نرگس های بی تاب از برای دلدادگیوبابونه هایی که یک فصل زندگی را با خیال راحت نقش می زنند در خاطرات ...
پاییز با مهر آبان به آذر لنگان لنگان گذشتتا خود را به آغوش دل یلدا بسپاردو ماه زندانی در آسمان شب یلدای زیباواسطه ای شود میان فصل سردیو فصل تنهاییو من آن مجنون بی خواب تمام شبمی خواهم فال حافظ بگیرمتا بدانم هست آیامیان من و تو نشانی از عشقشب طولانی است و مهرم به تو بسیارجلال چراغی (اشک)...
انارهای دلخون را چیده اندنارنگی ها، نارنجی شده اندانگشت های تنها، به جیب های تنگ تاریک پناه می برندچترهای پژمرده و خشکدوباره جان می گیرندو شعرهای خاک خوردهدوباره به خط می شوند:غروب به این سو، زل زده استاشک آسمان دم مشک استو پاییز پای رفتن ندارد...بیاتا پاییز را پنجه در پنجه، شانه بر شانه، بوسه بر بوسهبدرقه سازیم...بیاتا اشک های سیاه اسید آسماناین یکی باراشک شوق دیدار باشد...بیاتا در تقویم خاطرات سرد و زرد پاییز...
تاریخ آشنایی من وتوقشنگ ترین و فراموش نشدنی ترین تاریخ زندگیمه......
ای دوست بیا کمک که مهمان دارم درسینه ی خود هوای طوفان دارم وقتی به سراغ دل من می آیی آرام که موسیقی باران دارم *** از خاطره ی من و تو، ما می ماند عطر نفست همیشه جا می ماند با این دل دیوانه وفاداری کن آخر به خدا قسم وفا می ماند *** بد نیست سرت گرم تعقل باشداین گوشه و آن گوشه پر از گل باشد دستان مرا بگیر در دستانت تا بین زمین و آسمان پل...
مهربان تر از برگ در بوسه های بارانبیداری ستاره در چشم جویبارانآیینه ی نگاهت پیوند صبح و ساحللبخند گاه گاهت صبح ستاره بارانبازآ که در هوایت خاموشی جنونمفریاد ها برانگیخت از سنگ کوه سارانای جویبار جاری! زین سایه برگ مگریزکاین گونه فرصت از کف دادند بی شمارانگفتی: به روزگاران مهری نشسته گفتمبیرون نمی توان کرد حتی به روزگارانبیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیززین عاشق پشیمان سرخیل شرمسارانپیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستنددیو...
من و توکنار هر جمله عاشقانمون ، "رفیق" میذاریم تا مبادا یکی از ما با خودش بگه :عاشق منه !مثلا میگیم «دوستت دارم رفیق »یا مثلا «بغلم کن رفیق »یا «تنهام نذاز رفیق »«کنارت آرامش دارم رفیق »این "رفیق" رو میگیمکه حواسمون باشهما فقط کنار هم مثل یه دوستیمما میخوایم عاشقانه های رفاقتی داشته باشیم ولیجانِ جهانماینو، هم تو میدونی ،هم من که رابطمون عاشقانه یِ عاشقانستوگرنه کدوم دو رفیقِ جنس مخالفی شب و روز رو ...
من و تو در پهنه زمیندلخون ترین شقایقیمما هر دو در سینه زمانمحزون ترین دقایقیم...
یه رابطه نمیشهبدون عشق پیش برهچش روی هم بذاریمجَوونیمون میگذرهوقتی که دور از هم وجداتو دو اتاقیمبهتره از همدیگهتوافقی جداشیماز ترس حرف مردمداریم ادامه میدیمقلبم گرفته چراازهم جدا نمی شیمازدواج من و تواز اوّل اشتباه بودمن اجازه نمیدمدو زندگی شِه نابودمن میدونم قلب تویه جای دیگه گیرهعشقی تو قلبی باشهبه سادگی نمیرهمن نمی خوام زنم روببینم با چشم خیساز تو جدا می شم کهبری پِیِ زندگیتشاید اگه دورۂآشْنایی...
تو اگر باشی و من باشم و باران باشدبه بغل می کشمت گر چه خیابان باشدفکر بوسیدن و آغوش تو تا زد به سرمبه جهنم که در آن کوچه نگهبان باشد!لب تو باشد و من باشم و ای وای خداگنه بوسه زدن گردن شیطان باشدگونه ات معدن و من در پی استخراجشنمکش حیف که در حصر نمکدان باشدباز باران به دلم شور جوانی بخشید"نم باران و تو" ای کاش فراوان باشدراستی هرچه شده بین من و تو رازسترازداری صفت فرد مسلمان باشدمن عاشق شده عمری ست که بی ایمانما...
گلهای رز با هم رقابت ندارن و هر کدوم به سهم خودشون عطر و بوی خوششون رو منتشر میکنن منوتو هم همینیم بیخیال رقابت و برتری گرفتن بیا هر کدوم به سهم خودمون بدرخشیم و دنیا رو به جای قشنگ تری تبدیل کنیم...
آغاز خوشبختی من ،درست میان بازوان توست...درست در جریان نگاهت!و آن هنگام که میبوسمتدر سکوت پرحرف نسیم احساس،و جایی نزدیک لبخند خورشیدو محبت ماه ...جایی میان من و توهمان جا کهخوشبختی نشسته است و چای عشق مینوشد!به ثانیه هایم سوگند کهتو تنها احتیاج من برای تداوم لبخند هایم هستی!...
سوءاستفاده بود که من و تو ما نشدیملعنت به این غرور که همدم نشدیم... سجده صاد...
تنها خواسته ی آشکار مناز این جهان و مافیهایش،\تو\ هستی!و شک ندارم،این جهان همتنها به یک ترکیبِ \من و تو\قانع است!...
خدا کند همه ی عشق ها به هم برسندمن وتو نیز در این لا به لا به هم برسیم...
در خیالم با تو پرواز میکنمپروازی به فراسوی آسمان نیلگونتا برایت آشیان سازم با دستان خویشمنوتو بال زنانفرود میاییم به درونتاکه گیریم سرو ساماندستانت را به دستانم برسان...
«درخشان ترین روشنایی»روزها گذشتو شب ها همآبی، سیاه شد و سیاه، آبیو میان من و تو هنوز فاصله هاستمن از نغمه ی خوش آهنگ یک پرنده،از بوی نرم خیس خورده یچوب درخت آبشار طلاییاز لبخند سبز نارنجی برگ هااز قلب تپنده ی خورشیداز صدای عاشق تار مردیاز معصومیت اشک های دختریاز مورچه ی رهگذر دشتاز آدم هایی که در مهربانیهمچون تو بودنداز صدای نرم شیشه ای باراناز خلوص صادقانه ی پاک ابرهااز استقامت چوبین درخت هااز آسمان، از خورش...
من و تو و سکوتی پر نواتو و من و این عشق جاودان......
عاشق شده، کار داده دست من و تودلتنگی تار داده دست من و تواز راه نیامده خش و خش با برگپاییز، انار داده دست من و تو...
دنیا قاب کوچکی نیستکه من و تو در آنجا نشویمابرها دارند از من و توعکس می گیرندفاصله از اهمیت این تصویر نمی کاهدزود باشهر کجا هستی لبخند بزنیا شبیه من از ته دلتبگو سیب!...
بخند رفیق! سهم من و توبیشتر از این نبایدهاست......
از حاصلضرب من و توعشق بپا شد...! ️...
دوستت دارمهمان گونه که شب، ماه رادوستت دارمهمان گونه که صبح، آفتاب رادوستت دارممثل ملاقات پنهانی مادر، از لای دردوستت دارممثل حبس من با تو تا ابددر یک اتاق دربستهحتی بی پنجره!تنها من و تواین چنین دوستت دارم تو را......
سر یک سؤ تفاهم، من و تو، ما نشدیمدختر من، به تو میرفت، اگر قسمت بود...
قصه ی من و تو قصه ی آسمان و زمین است...هیچ وقت به هم نمی رسیم مگر قیامت به پا شود......
من و توبه یکدیگر محتاجیم...ما علت و معلولیمما لازم و ملزومیمتمامِ آدمهاى شهر را هم زیر و رو کنىاول و آخرشاسمتکنارِ اسمِ من معنا پیدا میکند! ️️️...
بیا و دستهایت را بباف به دست هایممن دوست دارم قصہ اے را ڪہ انتهایش من و تو ما بشویم......
من و تو در ڪنار همبہ قدرے زیباییمڪہ گاه دلم مےخواهدمثل دیگراناز دور، خودمان را ببینیم ...️️️...
️بیا و دست هایت رابباف به دست هایممن دوست دارم قصه ای را که انتهایش من و تو ، ما بشویم ...️️️...
من و تو ...وقتی کنار همیم ...قشنگترین ترکیب دنیاییم ... ️️️...
باید آنقدر دوستت بدارمکه اگر روزی خدا گفتچه چیز در دنیا را تا همیشه می خواهی ؟بی تردید بگویم :او را می خواهم خدا جان ...اصلا باید آنقدر عاشقت شومتا قصه ی لیلی و مجنون فراموش شود !و قصه یِ من و تو بر سَر زبان ها بیافتد ......
بیا و دستهایت رابباف به دستهایممن دوست دارم قصهای را که انتهایش من و تو ، ما بشویم ...️️️...
ولنتاین یعنیمن و تو برای همیشه روز عشق مبارک...
بین من و تو هنوز...یه ریز برف میاد...به دیدنم که میای،لباس گرم بپوش...
شاید آن روز بیایدمن و تو ما بشویمپُر شده کاسه ی صبر من از این شایدها......
من عاشقتم تا ابد ،دور شود چشم بد از تو و دنیای من و تو...
زندگی لبخندی است که نشسته به لبان من و تو...
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست.....
من و تو ساحل و دریای همیم - اما نه!ساحل اینقدر که در فاصله با دریا نیست...
هم مسیر بهشت من و تو عشقِ جدا شده از دلهره ......
دموکراسی بین من و تو ...این است ...که همیشه ...و در همه چیز...حق با چشم های توست!️️️...
فردا پس فرداستکه فرهاد استعفا دهدشیرین کناره گیری من و تو نسخه یِ جدیدِ عشقیم...
من و تو در کنار همبه قدری زیباییم که گاهی دلم میخواهد مثل دیگراناز دور خودمان را ببینم...️️️...
من برای توتو برای منما برای همچقدر قشنگ است این عشق من و تو ......
من و تومال همیمبرای هم ساخته شدیم...