جمعه , ۱۱ آبان ۱۴۰۳
زمزمه های دل غربت زده ام رابه نسیم سپردمتابرساند به تو....
باانگشتانت به ابرها غلغلک بده شاید هوای خشکِ چلّه خندان شود....
خشکیدهدریا میان نفت ماهی ،دودی شده...
میترا/آفتاب به یلدا می آویزد/چمدان سنگین آذر...
دانه دانه شد شب/هندوانه افتاد/یلدا شکست...
جمع شدیم/دورِ پاییز/حافظ هم خاموش...
نقش در نقش/نقاشی/ تابلوی یلدا...
نمیخواستم تنهایی را به تن کنم خودت بُ ر ی دی...
نگاه کُن جهان چون چهارشبنه سوری ست من شعله می شوم تومی پَری شاد...
گل انار/ بگومگو داره /با ابراه/اب /اواز میخواند...
دل قوری شکست/از کتری/بخاری بلند نمی شد...
باز کرد/ دکمه هایش را ماه/درون شب/ گم شدیم...
فردا برف و باران/ امروز من و خورشید/برهنه...
باد کُلاه ام رابرداشت موی سرم اما روسفید بیرون امد...
راه ها/ در جستجوی/ جای پاهای باقی مانده اند.برف اب شده است...
ردپا/از پا انداخته کوره راه را/بفشههای کنار پرچین/مدتهاست/از یاد بردهاند عطر ترا....
کلمات/ کلافی سر در گم اندخیابانرودخانه ای سرخ...
آشفته کرد / موی سرش را آذر/ دف می زند پاییز...
شادمانی /گم شده است/کوچه ها/پُراز اندوه و دلتنگی/چقدر/در خیابان/مُرده ریخته است...
:گاو است چشم امچشم گاوی امدارد می چرددر چراگاه سبز چشم توسیر نمی شوداز نگاه سبز تواز سبزه نگاه تو...
این باغِ لگدکوب شده/ شکوفههای گلسرخ/باز/به پرواز درامد سینه سرخ ....
برگ ها زخمی/پاییز گنجشک ها را/چال کرد پشتِ میله ها...
چتر را بست / مسافرخیابان/منفی صفر...
گریه کردم برای تمام روزهایی که بودیمن ندیدمتوروزهایی که خواستم ببینمتتونبودی....
وقتی بیادت می افتمدرذهنمدفتر خاطرات را ورق می زنمدر اطرافم زنبورها رژه می روندبه یاد خاطرات توبودنچقدر شیرین است....
صبح پاییز/افتاده روی روزنامه ها/آفتاب درون جدول...
درخت آزاد هم یک روز هیزم می شود.طوری بسوز داغ بگذاری روی آتش....
برگ ها می ریزند/ورق به ورق لای پاییز/فریاد درختان...
یادت یک آسمان ابر است عبور که میکند از من خیس میشوم تمامیکی یکی از خواب میپرند رویاهافرصت خوبیست: جوانه بزند رویا سکوت بشکند یواشکی در پشت گوش ابرها...
چتر باران را /بهم زد / توفان / پیاده رو / رقص پای پاییز...
نه ماه خوابیده / نه شاعر/بوف کنار فانوس...
آه می کشد /آسمان/آه.../اشک/جاده را/می بلعد/چقدر خاطره/زیرِ خاک ِاین سالهای به خون نشسته خفته است/دریا/جزغاله می شود/از روزهای زخمی....
پنجره هابسته اندصبرمیکنمتاعشق از راه برسدکه تمام پنجره ها رابادستان نورانیشبازکند....
حسرت به دل مانده باد،برای گرفتن دستِ برگها......
هنوز همچناننیلوفر سبز خاطره اتبه روی دیوار عاشقیم پیچیده استجمید مقدسیان...
نیمکت/بو می کشد/تنهایی را/پارک/خیس شده است...
یکی یکی هرس شد/ انار/ لب وگونههای سایه خون...
سُرخ شد گونه ی آب/کنار حوض/سایه ی اَنار...
انتظار/لانه کرده کنج اتاق/شب/سر و تن میشورد/در باران پاییزی ....
بعدِ رفتنت/ دیگر/گرم نشد دستم/مشتی خاطره/رودی از اشک/تنهایی ، گیسوی شب را میبافد...
چه خوب/جفت و جور شد لب/دو سنجاقک...
آمدیخاطره ها را ورق زدیآینهاشک می ریزد...
مداد/تنهایی را کلاغ پر می برد/کلمه ها به خط...
به همین زودیهمه چیزتمام میشودواین چشمه بیقرارکه ازبالای کوه سرازیراستدرآغوش دریاآرام میگیرد....
همین باد/پاییز را زمین زد/تن زخمی زنجره ها...
در من سرد شددو فنجان چایکه قرار بودبا هم بنوشیم...
سُرخیِ پیراهنت / که پاشیده شد /خیابان / شکوفه زد!...
تندتند مینویسد / شب... / گریه / خاطرات را، آب و تاب میدهد...
شراب/روی پا ایستاد/برای چشم هایتو/نه خدا خوابید/نه من...
دوبرگ/روی نوک سینه ی پاییز/باد دست بردار نیست...