متن بوسه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بوسه
انتقام می گیرم از لبت ،
با یک بوسه . حجت اله حبیبی
لحظه های گرمِ احساساتِ من/
داغ تر، از بوسه های یار شد/
در انارستانِ داغ بوسه ها/
سینه از سرخی، چنان گلنار شد/
زهرا حکیمی بافقی (کتاب نوای احساس)
در جنگ نامه ای برایت می نویسم
اگر به دستت برسد
رد اشکم را وقتی به اسمت رسیدی می بینی
که اگر این نامه خاک بود
کلماتم بذر میشد و اشکم باران
جوانه ای می رویید و تا چشم هایت قد می کشید و بوسه ای بر آنها می نهاد...
...مث وقتی که یه عاشق/ می کوبه حلقه ی در رو/ که تا درواکنه یارش/ ببینه یک ره دررو/ برای پرزدن توی/ خمِ پس کوچه ی آغوش/ و با جامِ گلِ بوسه/ بشه مست و بشه مدهوش(زهرا حکیمی بافقی، برشی از یک ترانه، کتاب ترنّم احساس.)
هر روز با واژه هایی دلتنگ
در پشت دیواری از تنهایی
یادت را زمزمه می کنم
و خاطراتت را می بوسم
ای کاش کنارم بودی
و ردی از نگاهت را
میان دل نوشته هایم می دیدم
تا به جای واژه ی دلتنگی
ردیف شعرهایم می شدی
مجید رفیع زاد
یار من خوشبو شدی بوی زلیخا میدهی
یک اشاره سوی من باچشم شهلا میدهی؟
گفته بودی من بمیرم، هرچه میخواهی بگو
من میمیرم پیش پات یک بوسه حالا میدهی؟
عاشق خونین جگر محو تماشای تو شد
گل سرخی از لبت برمن شیدا میدهی؟
من که بیمارتوام رخسار زردم را ببین...
بوسه آنگاه قشنگ است که تمرین نشود
بپری، ماچ کنی، جیغ کشد، در بروی
من پریدم که کنم ماچ و زند جیغ و سپس در بروم
لنگ دمپایی او سرخ و کبودم کرده است...!!
ارس آرامی
شبی به کوی تو ای مه ، گذار خواهم کرد
رقیب را به همین غصه ، خوار خواهم کرد
به بوسه ای ز لبانت ، که منبع شکر است
وجود خویش و تو را ، بی قرار خواهم کرد
تو در درون دل من نشسته ای ، ای جان
کجا...
حرفهایى در دل هست
که توان گفتنش نیست
شاید هر روز آنها را برایت به قلم آوردم
مثل عشق پنهانى...
دوست داشتن ها...
بوسه هاى خیالى...
مى ترسم از تکرارِ این کلمات
چون خوب میدانم از بیانِ احساساتم
بر نیایم.
ترس از تنهایى ...
بى تو بودن جانم را به...
به بلوغ یک رود خیره ای
و به تنِ نازکِ بچه ماهی ها
نوک می زنی...
انگار تو همان مرغابی وحشیِ
گم شده ای که
صورت آسمان را با این همه
اَخم می خندانی
تو را ای پرنده یِ سفیدبالم
از دور می بوسم
بوسه ای که می دانم
هرگز...
لحظه به لحظه دل به دیدار تو تنگ است
هر ثانیه دل منتظرت گوش به زنگ است
در قصه ی آغوش تو عشق پر خطر است
تو ماه در این قصه و دل بچه پلنگ است
بی گمان مستی در آغوش تو آسان بشود
آغوش تو آغوش نه یک مزرعه...
بانو برای امشبت مهمان نمیخواهی؟
یک شاعر تنهای بی سامان نمی خواهی؟
بانو در این دنیای لبریز از دروغ و لاف
یک عشق پاک و صاف و بی پایان نمیخواهی؟
بانو شراب سیب و گندم را نمی نوشی؟
حوّای من آدم که نه،انسان نمی خواهی؟
من حاضرم با جسم و...
میخواهم باتو باشم.
فرقی نمی کند چند سال طول می کشد...
چند ساعت باید دوری ات را تحمل کنم.
می خواهم دستانم فقط دستان تو را لمس کند
از بوسه ی لبان تو مست شوم و
آغوش تو آرامم کند.
نغمه ی عشقمان آهنگ دوست داشتن بسازد با طرح
نگاه...
مگر می شود تورا از خاطرم دورکنم ،
می خواهمت ازدل وجان...
تورا با تمام وجود در آغوش میگیرمت
میبوسمت...
وسط میدان شهر...
میان باجه های شلوغ...
در باران...
می خواهم همه بدانند لیلی قصه منم...!!!
و آغوشِ تو از آن من است!
نمی خواهم عشق چون سکانسی شود در...
بگو در کدام سطح بایستم !
در مُعاشرت کدام رگ
که نور بپاشد بر اضطراب صورتم
و ذائقه پر شود
از طعم ژرف ترین بوسه،
مریم گمار ۱۴۰۰
بگو در کدام سطح بایستم !
در مُعاشرت کدام رگ
که نور بپاشد بر اضطراب صورتم
و ذائقه پر شود
از طعم ژرف ترین بوسه،
وقتی بالا می رود نیم تو
از نیم شانه هایم
آنچنانکه نگاه غلیظت ،
شخم می زند افکارم را
ودر یک دگردیسی ،
مثل واژه...
انقدر ناز نکن خنده نکن عشوه نکن بوسه بده
ورنه یکباره تورا با همه سفره بغل خواهم کرد
ارس آرامی