متن ترس
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ترس
در لاب ِ لای ِ دلشوره ها و ترس ها یم
لب پرتگاه ایستاده ام
میدانم دستم را نمیگیری
فقط محض رضای خ دا پرتم نکن !
من از سکوت فاصله می ترسم
از صدای بوق ممتد تلفن
از سپیده ی صبح انتظار
و بغضی که هر غروب
نفس را بند می آورد
می ترسم دیگر نباشی
شب ها خاطراتمان را
برای ماه تعریف کنم
مجید رفیع زاد
ترس...
پرسیدند از خدا می ترسی؟
گفتم
گر بترسم ترسم از او نیست
ترسم از روحیست در جانم
که با آنم...
به جای ترسیدن و قایم شدن
یکم شهامت به خرج بدید!
اینطوری بهتر موقعیت خودتون رو حفظ می کنید
بهنوش ولیزاده
بیشتر مردم به ترس ها و حماقت هایشان زنجیر شده اند و جرات ندارند بی طرفانه قضاوت کنند که مشکل زندگی شان چیست. بیشتر آدم ها همین طور زندگی شان را بی هیچ رضایتی ادامه می دهند بدون این که تلاش کنند تا بفهمند سرچشمه نارضایتی شان از کجاست یا...
بزرگ ترین ترس ما در برابر مرگ درد نیست. آنچه ما را می ترساند این است که باید کسانی را که دوست داریم بگذاریم و به تنهایی راهی سفر شویم.
» استاد پترزبورگ » جی.ام.کوتسی
ترس دارم که نیایی وُ
شوم شود
--این روزگار،،،
چندی ست،
جغد وحشت
در ذهنم لانه دارد.
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
روزگار غریبی ست...
جان را در پستوی خانه پنهان میکنیم
انسانیت را در اعماق خاک...
شب را روز سپری میکنیم روز را شب
انگار نه انگار....
در خیالم هم نمی گنجید ترس همزاد من باشد
دست هایش را محکم به طناب ها قفل کرده بود با قدم های لرزان جلو میرفت...
اصلا قرار نبود اینجا باشد..
و...
چطور شده که باید از اینجا گذر کند؟
چرا تا به حال از اینجا رد نشده؟
خب! وقتی رد نشده... این علامت هایی که گویی راه را نشان...
درون هر انسانی قاضی سختگیری نشسته که اورا به حبس ابد محکوم کرده
درون هر انسانی زندانبانی ایستاده
درون هر انسانی زندانی است با درهای همیشه باز
و ترسی که به قدمهایش فرصت حرکت نمی دهد
ترس ها اجازه تغییر نمی دهند
ترس ها را عادات ساخته اند
و عادات...
☔️♡ ترساتو به اونی بگو
که زمان ترس، مراقبت باشه!
نه اونی که بهت بخنده و
جلو همه مسخرت کنه!
نویسنده: ریحانه غلامی
با تک تک تار و پود موهایش آشنا بودم
با تک نوازی های نفس هایش..
همه را حفظ بودم
گوش میدادم و حس زندگی را با تمام وجود از صدای نفس هایش میگرفتم...
امروز هم با قدم های نوک پایی ب سمت تختش رفتم...
ب ساعت نگاه کوتاهی انداختم...
6...
تمام حالات ممکن را از نظر گذراندم!
این ک شاید از لبه تنه درخت ب پایین سقوط کنم..
این ک ب خاطر پوسیده بودن تنه درخت، ناگهان تنه پودر شود..
این ک پایم گیر کند..
این ک آخر آخرش مرگ است...
آرام پا جلو گذاشتم..
آرام قدم برداشتم..
میان این...