متن خواب
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات خواب
طبق یک افسانه قدیمی
تمام اتفاق هایی که در طول زندگی
برامون پیش میاد رو یک دور توی
شکم مادرمون بصورت خواب میبینیم ،
داستان از اونجا ترسناک میشه که شاید
ما الان تو همون خوابیم...
فائزه حیدری
دلم کلبه ای می خواهد
با پرده هایی به رنگ عشق
و چشم هایی در انتظار خواب
قصه هایم گهواره ی
چشم هایت می شدند
آنگاه خواب عمیق عشق را
به پلک های زیبایت
هدیه می کردم
مجید رفیع زاد
حالا که می روی
برای چشم هایم
خواب سوغاتی بیاور
بگذار
شب های بی تو ماندن را
در آغوش خیالت
گوشه ای آرام
بمیرم
مجید رفیع زاد
در خواب دیدمش...
+ بعد چه شد؟
- آرزو کردم همان اتّفاقی که برایِ اصحابِ کهف افتاد برای من هم بیفتد...
بخواب ساعت !
اکنون زمان رقصیدن
ثانیه شمار تو نیست
وجدان ها خوابیده اند
فریب چشم های بیدار را نخور
این صدای شماطه ی توست
که بیدارشان کرده
بخواب ...
بخواب تا شماطه ات
حلقه ی دار تو نگردد !
مجید رفیع زاد
من آن یخم که از آتش گذشت و آب نشد
دعای یک لب مستم که مستجاب نشد
من آن گلم که در آتش دمید و پرپر شد
به شکل اشک در آمد ولی گلاب نشد
نه گل که خوشه ی انگور گور خود شده ای
که روی شاخه دلش خون...
هرچند نمیدانم خواب هایت را با که شریک میشوی، اما هنوز شریک تمام بیخوابی های من تویی...
خواب می بینم،از راه می رسی. با قدم هایی آهسته اما با عشوه. خیره می شوی به من،هی نگاه می کنی. سیاهی چشم هات ژرفای اقیانوسی است ناشناخته. پر از کشتی هایی که در خودش غرق کرده. دلم می لرزد. آتش می گیرد و تا توی مغزم گُر می اندازد....
شیرین می کنی هر شب
--خواب هایم را.
و بِسترم؛
طعمِ تو را می گیرد
تا،،،
--صبح!.
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
خواب زندگی می دیدم
شب بیدارم کرد.
آریا ابراهیمی
خواب
زندگی می دیدم
شب بیدارم کرد
ای مهربانیت آغشته با عسل
بی آنکه شهد بریزی به جان من
ای تسکین کابوس در اوج تلخواب
ای خواب ، خواب ، خواب
ای مهربان بی دلیل ، بی دلیل گم شده پیدا شده
ای من فدای آمدن ای بی نرفتن همیشه ...
ماندنی ...
حرفی نگفته مانده است...
خواب بودم آری ...
خوابی که در او
جزء غم تنهایی من، هیچ نبود
مرگ را همدم خود!
تنها کس تنهایی ام
پایان شب سیاهی ام
به نوا می خواندمش، منتظرش می ماندمش
لیک کس آمد و
برگوش من، آرام نوای غزلی خواند
برخیز و برو
بر دلِ دلها، غزلی...
کنار ساحل قلبت ارام نشسته ام سردیه نسیم سحری صورتم را نوازش میکند دستان سرما زده ام را با بخار چایی داغ گرم میکنم سرم را روی شانه هایت میگذارم
ب ارامیه ساحل و روشن شدن هوا خیره میشوم باورم نمیشود ک من کنار تو ام و تو اینجایی .......
دوش در خواب زدم
بوسه بر آن غنچه لب
به خدا
خواب تو دیدن
به از این بیداریست
حجت اله حبیبی