شب در راه ماه را بوسه باید زد.. پنجره ها باید بست خیال را پر داد تا جنون مست از عطر حضور دست احساس به گیسویی زد ️️️
قشنگ ترین بافتنی دنیا خیال بعضی هاست
از خیالم نشود غایب خیال ناز تو، اے خیالت... لحظہ هاے عمر من️ ️️️
خموش و گوشه نشینم، مگر نگاه توام؟ لطیف و دور گریزی، مگر خیال منی؟
صبح بخیر عزیزم چرا من هر صبح تو را در آینه خودم سبز می بینم و تو مرا در آینه خودت آبی بیا برویم باورمان را قدم بزنیم تا شانه های خیابان خیال کنند جنگل و دریا به هم رسیده اند !
هنوز هم نمیدانم بعد از چند سال ... زنگ خانہ ام کہ بہ صدا در مے اید گمان میکنم تو پشت درے ومن بہ خیال غم انگیز خود لبخندے تلخ میزنم...
تمام جغرافیای سرزمین من فاصله میان فلات آغوشت و پهنه ی خیالم است
لابه لای خطوطی که رگ ها بر پیشانی ات نوشته اند حروف دوست داشتن نبض می زند و از لابه لای نهرهایی که دراین تن های تنها روان است ماهی های سفیداند که بر خلاف اب شنا می کنند ما آدم ها سال هاست که باهم شنا نمی کنیم و...
عشق یعنی دیدنی با چشم تر عشق یعنی یاد یک رویای نرم عشق یعنی آخر خط بهشت عشق یعنی آبی یه بی انتها عشق یعنی کوله باری از نیاز عشق یعنی یک شب پر رمز و راز عشق یعنی بوسه ای از راه دور عشق یعنی چون محمد پا به...
رهایت کردم جانم... میشنوی؟؟ رهای رها... در میان ِ تمامِ خیالاتی که با تو تجربه کردم تو را رها کردم... حال با روحی آزاد به رویاهایم باز می گردم آنها همیشه با آغوش باز پذیرایم بودند.. . این آزادی را با جان و دل دوست تر می دارم از انتظار...
غرق شدن تو خیال قشنگ ترین نوع مرگ تدریجیه..
قصه می بافد نگاهم با کلافی از خیال می خورد صدها گره با آرزوهای محال
من آرزوی بال نخواهم کرد اندیشه ی محال نخواهم کرد خورشید را خیال نخواهم کرد یک ذرّه قیل و قال نخواهم کرد هر کار خواستی بکن اصلاً تو ! من خسته ام.. سوال نخواهم کرد .
ماه من شب ها در رویا در خواب تو را در آغوش میگیرم میدانم تمام دنیا به من حسادت میکنن اما باز هم تو را سخت تو را عاشقانه تو را تا ابد در خیالم سخت در آغوش میگیرم ️️️
خیال خنده های تو شد آرزوی هرشبم...
خیالِ خوبِ تو ، لبخند می شود به لبم ، وگرنه این منِ دیوانه غصه ها دارد!
در این سکوت دمادم – در این عبور خیال – منم و آرزوی پرواز کو؟ بال
گرم ترین جای آغوشت مرا بخوابان نزدیک نبض تند زمان، آنجا که خیال زیر گلویت جا خوش می کند و واژه ای بازیگوش بوسه از لبت می چیند
چنگ زدن به گیسوانِ بهار خیالیست در سرِ باغ
صید دریای خیال خوشبختی هفت رنگ آسمان.
روز تولد تو، روز نگاه باران / بر شورهزار تشنه، بر این دل بیابان روز تولد تو، گویی پر از خیال است / یاس و کبوتر و باد، در حیرت تو خواب است تولدت مبارک دوست اسفندماهی من
برای رفتن چمدان می بندند، برای ماندن دل. من کدام را ببندم؟ که نه خیال رفتن دارم، و نه توان ماندن...
ذلت کش هزار خیالیم و چاره نیست لعنت به وضع دور ز دلدار زیستن ...
زندگی یک سفر است زندگی جاده و راهی است به آن سوی خیال زندگی تصویری است که به آئینه دل می بینی زندگی رویایی است که تو نادیده به آن می نگری زندگی یک نفس است که تو با میل به جانت بکشی زندگی منظره است، باران است زندگی برف...