متن دلتنگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی
ای که پرچم دار عشقی؛
خالص و بی ادعا
من برایت قلب خود را
ارمغان اورده ام
ای پناه و تکیه گاهم
در هیاهوی زمان
خاطرات خسته ام را
بی فغان اورده ام
باغبان تاک های
مست شیرازی منم
چون شرابی بی نظیر
از عمق جان اورده ام
شهرزادقصه گویم...
دلتنگی هایم را
از من بگیر!
***
آمدنت را،
به من پس بده...
حریف دلتنگی می شود
جنگجویی
با لباس پولادین عشق
چون من که مدام
مبارزه می کنم
در رزمگاه دلتنگی
تو میری انگار ی تیکه از وجود من رفته
شب بیداریام شروع میشه
دیگه تو عکسا نمیخندم
کل وجودم از دلتنگیت پر میشه
لعنت به این رفتن که تورو از من دور کرد ...
دل» بی قراری می کند
بهانه می گیرد
بی قراریش تو
بهانه اش تو
دردش تو تمامش تویی💕🌸
رقیه سلطانی
گاهی سخت دلتنگ می شوم
گویی که می خواهم
تو را از خیال های خوش بیرون کشم
و در آغوش گیرمت
گویی که بغض کنم و
اشکی نیاید
گویی که در آن سوی میدان
فقط تو باشی و من!
رقیه سلطانی
دلم خواست بنویسم...
خواستم از قصه ی انگشتان کشیده اش بنویسم که دیدم انگشتان مرا بغل نمیکند.
خواستم از معجزه ی چشمان روشنش بنویسم که دیدم به من نگاه نمی کند .
به سرم زد از اکسیر شفا بخش لبانش بنویسم یادم آمد، هان! مرا نمی بوسد .
سرخورده قلم...
دلم هوای تو دارد، امان ز درد جدایی
به سینه ،یاد تو دارم؛ نگار من تو کجایی
خیال عشق تو در جان، ز خود نموده غریبم
ز دست رفته دل من، نگار من؛ تو نیایی
تو خود، مگر که نگفتی؛ شوم به دل مرا یار
دلا ،کجا تو برفتی؛ ببین...
گل میکنم باز ازمیان زخمهایم
هستی شبیه نوش دارویی برایم
یک شهر دستانش دخیل آسمان شد
وقتی که فهمید ازنفس افتاد پایم
فراوان گفته ام باتو که چون جان دوستت دارم..
تو هم ابراز عشقی کن. مده با طعنه آزارم..
بمان پیشم که میمیرم من از دوری تو آخر
مرو بامن بمان گاهی. بده توفیق دیدارم...
باز هم شب شد
باز هم تنها شدم
باز هم فکر و خیالت به سراغم اومد
تو تنها تک ستاره قلبم هستی که خواب را از چشمانم ربوده ای
غم چشمان تو را می شنوم
که در آن غربت شب می شکنی
پرم از ضجه ی این شهر، بگو
نکند باز تو دلتنگِ منی؟
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
لم اراک ووقعت فی حبک
لا اعرف کیف اشعر حالما اراک
عندما اکون هذه الایام
اصاب بالجنون واموت.
زینب امیری
عشقت وجودت زیباترین احساسی بود که تا به حال داشته ام
اول مرا مدهوش خود ساختی
بعد به راحتی مرا رها کردی
این بود آن عشق واقعی که برایم حرف میزدی؟!
مگر نگفتی تا ابد باهم خواهیم ماند
پس چه شد؟!
قرار نبود رفیق نیمه راه شوی
قرار نبود تنهایم...
میدانی
هنوز هم هر شب در سکوت و تنهایی هایم خاطراتمان را مرور میکنم
دلم برای صدایت،خنده هایت تنگ شده است
کاش میشد
پناه ابدی قلبت باشم
کاش برای یکبار هم شده طعم آغوشت را میچشیدم
گویا سرنوشت با ما یار نبوده است که اینطور ما را از هم جدا...
زیبای من
سناریوی فراق زیبا نبود.....
سپید و شکسته به رُخسارم نشست
دلخوشی ها را ،طوفان غمت به صخره ها کوبید وپارو شکسته به گل نشست
میدانی زیبا....
بعد از تو
رهگذر ها به شانه ام نمی زدند
کلبه انتظار عطر کهنه دلتنگی گرفته
خودکارم کاغذها را بی اختیار خط...