متن دلنوشته عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته عاشقانه
گاهی اوقات با خود میگویم
کاش میشد
می توانستم هنوز صدایت کنم و تو بگویی جانم و من غرق شوم در خوشی های عاشقانه ام
کاش می توانستم هر ثانیه ازتو خبری بگیرم
کاش می توانستم در لحظات تلخ و شیرین زندگیت همراهیت کنم
کاش کاش کاش
فایده ای ندارد...
آغوشم را
برایت کنار گذاشته ام
حتی بوسه هایم را
شاید در عصر آغوش های یک روزه و بوسه های ساعتی!
عقب مانده ام بخوانند
اما من
به بازوانم تنها قول تو را داده ام
و سکوت لب هایم با همنشینی لب های تو خواهد شکست
عزیز دلم دلت قرص...
معجزه همیشه هم کار های عجیب و غریب نیست
معجزه گاهی همین چند وجب فاصله ی بین شانه های توست
آغوشت معجزه و علت ِ ایمان من به دین توست:)!
دریای نگاهت مرا غرق می کند
در موج های خروشانش.
تلاطمی دارد نگاهت که نمی شود
چشم از چشمانت برداشت.
جانانم،...
زندگی بدون وجودت،
بدون استشمام بوی تنت،
برایم مرگ آور است،مانند ماهی که بی آب میمیرد.
تو
ضمیر دوم شخص من
جاری در رگ های سرخ
ساکن قلبم
حل شده در چشمانم
علت لبخندم
هستی !
و من
ضمیر اول شخص تو
به اندازه تمام
تار تار موهایت ،
دوستت دارم❤️
و تمام آسمان دلت را با رنگی از انار های باغچه قلبم سرخ می کنم ،
که با بغضی ، سیاه و اندوهگین نشود .
مبادا در شب الماس های چشمانت را بر روی زمین بریزی و روزمرگی هایت را زیر لب مرور کنی !
تو آفریده شدی برای نشان...
موۍ سپید و فراموشۍِ ذهن ڪه عیبۍ ندارد جانم! مهم این است ڪه من، تار به تار موهاۍ برف مانندت را مۍ پرستم و دین و ایمانم با مو هایت بافت خورده، مهم نیست اگر زندگی را به فراموشۍ سپرده باشیم، مهم این است ڪه من، حتۍ اگر سوۍِ چشمانم...
زنبوری تربیت میکنم و به باغ شما میفرستم برای نوشیدن از شهد آن گل که تو بوییده ای
و چه درد شیرینیست مبتلا به نیشِ آغوشته به نفس های تو....
مأوا مقدم زاد
دارم به اون مرحله میرسم که عقل و منطق و قلب و احساسم همگی باهم تسلیمِ وجودت میشن، اون مرحله ای که بدون هیچ فکری، بدونه هیچ ارزیابی و نتیجه گیری ای بی برو و برگشت هر چی تو میگی رو با دل و جونم میپذیرم. جایی که دیگه هیچ...
تو مثل یک منظره ی زیبا میمانی
از تماشایت سیر نمیشوم
مثل اتفاق افتادن یک معجزه
وقتی بسیار ناامیدم
تو شبیه یک ضریح مقدسی
که باید آن را بوسید
برای من مثل هوا میمانی
وقتی نفس میکشم
ریه هایم پر میشوند از
تو
تو گوشه دِنج هر کلامی
که عطر و بوی عشق میدهی
تو همان شعر باران خورده ،
با نَم ذرات اَشک را می مانی
که در کلام جاری شدی
چه زیباست صدایت زدن، وجانم گُفتنت
تو لَمس دِل اَنگیزی
برای لَم دادن ،شانه های یک عصر پاییزی
اَز پَس کوچه...
برای ِتٌومُردن ْخطاست!
باٰتو باٰیَد زندگی کَرد..
حِیف اَست کِه فصل های ِزندگی ِراٰدرکُنارِتو
ورق نزنم وبرایت بمیرم!
اِلٰهی برایَم بمانی،براٰیت ْبماٰنم..♥👫🍷
شانه زیاد است
اما شانه ای که مرهم باشد را
تو فقط صاحبی عشق من
دست زیاد است
اما دستی که سخاوتمند باشد را
تو فقط صاحبی عشق من
دل زیاد است
اما دلی که مهربان و پاک باشد را
تو فقط صاحبی عشق من
و
جان زیاد است
اما...
بنام واژه های عشق
سال ها آرزوی دیدن چشمان آبی رنگت بر دلم ماند و فرسوده شده، نمی دانم کجای این فراز و نشیب های زندگی را به حرف قلبم گوش نکردم و راهم اینگونه کج شد،
اما من برای تو،
برای چالی که گوشه ی، گونه هایت خودنمایی می...
آرزو دارم آغوش باشی
تا مرا به اندازه ی تمام اشتباهاتم بغل کنی
بدون آنکه حرفی میانمان رد و بدل شود ،
فقط نگاه باشد و نفس ،
چون
زندگی آنقدرها دوام نمی آورد .
دست من نیست دوست داشتنت،
خودت بگرد ببین...
مهرت را کجای دلم انداخته ای!