متن زندگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زندگی
با تشویقهای گاه و بیگاه مردم
غمهایت فراموش نمیشوند خرگوش!
نه رها میشوی
نه میمیری
سعی کن
زندگی کنی
از کلاهی به کلاه دیگر
این جهان
یک سیرک مضحک است...
دنیا نفس دارد هنوز
در نقشهیِ پیراهنم
باید کمی نازک شوی
باید برقصی در تنم
اشهدانّ محمداً عبده و رسوله
دراین دنیایی سخن است
محمدرسول خداست
واما:
محمد قبل از رسالت ،"عبدِصالح" بوده است
مبعث برانگیختن است
به مادرس میدهد،
درسِ درخویشتن تعمق نمودن
و خودراشناختن
ودردریای عبودیت شناکردن
من وتو آمده ایم تابزرگ شویم
بزرگ درمعرفت
بزرگ در بندگی
که عاقبت این است زندگی...
خط خطی ام کن زندگی
ولی من با تو زنده ام
زندگی شعرست و قصه
وتو شاعر و قصه گو
وپایان ،چاپ اثرهایت
زندگی دیوانه ای بیش نیست
تو هم با او دیوانگی کن
خیال او چه آورد بر سر من
که زندگی هرچه کند
خیال اوست در سرمن
میان ماندن و رفتن،بهارِ عمرِ من طی شد
نمی خواهم مردد باشم از این بیشتر،کافیست.
قدم در راه بگذار ومپرس ازچند و چون،ای دل!
زمان از دست خواهد رفت، امّا و اگر کافیست
مرا لبخندِ ماه و آفتابی مختصر کافیست
پتوی کهنه ای و نیم خشتی زیرسر کافیست
از جهان مانده جان که مرا ترک کند، حال من به گونه ایست ک محال است کسی درک کند....
قابی شدم افتاده از
دیوارهای پُرتَرَک
از سفرهی این زندگی
چیزی نخوردم جز کتک
دنیا مرا آموخت که
در پیچ و خم باشم فقط
یک لاک پشتِ در به در
دریای غم باشم فقط
در روزِ روشن میبَرَد
گردوی عمرم را کلاغ
من، حاصلِ تفریقِ شب
من، تک درختِ توی...
چه قطارهایی که آمدند و رفتند
تا توانستم فراموش کنم خاطراتی را
که در آن توقف چند ساله در
ایستگاه تو داشتم...
گاهے با دست چپ غذا بخورید
گاهے از یہ مسیر متفاوت برید خونہ
تو نماز ذڪرهایے بگید ڪہ تابہ حال نگفتید
گاهے لباسهایے بپوشید ڪہ با رنگ و مدل دلخواهتون فرق ڪنہ
بہ هیچ چیز عادت نڪنید
عادت آفت زندگیہ
s...♡
روزِ تولّد به کفن دیدنم
قصّهی بی سر به جهان پا گذاشت
سهمِ من از بارشِ باران چه بود؟
کاسهی سوراخ برایم چه داشت؟
پیلهتنیدن به تنم را نبین
لحظهی پروانهشدن مُثلهام
عشق اگر شعلهی این زندگیست
بیشتر از حدّ ِ خودم شعلهام !!
نقشهی چنگیز برایم بِکِش
خنجرِ خود...
میدونے چرا آدم تنهاست؟
نہ ڪہ ڪسے رو نداشتہ باشہ،چون تو زندگے دردهایے هست ڪہ بہ هیچ ڪس هیچ ڪس هیچ ڪس نمیتونے بگے
*یواشکی های یک زن...*
S...♡
در آسمانی که نیست
قدم میزند
میاندیشد
و به ابر بودنش
جرقه جرقه میسوزد...
{سوال پشت سوال:}
چرا؟
چرا در دمای بالای تنهایی
حجمِ پوچی افزایش مییابد؟
چرا؟
چرا اکسیژن
نمیخواهد بفهمد
در ریههای یک مرده زندگی میکند؟
چرا؟
چرا ماهیها
بر ابتذالِ شریانهای آب
موج میخورند؟
چرا؟
چرا هیچ...
سهمِ من از بارشِ باران چه بود؟ /
کاسهی سوراخ برایم چه داشت؟