متن فراق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات فراق
حرف زیاد است اما حوصله ای نیست
از بغض عمیق به گلویم گله ای نیست
گر روزگار نکشد مرا،
بی شک فراق تو می کشد مرا
علی محمد ملکی
در هوای ابری فراق
دست شعرهایم را می گیرم
و در میان خیالت قدم می زنم
باران که بگیرد
همه خیس می شویم !
من و شعرهایم
تو و چتر وصال
مجید رفیع زاد
امروز روز گرم و سختی بود. مشغله روزمره و گرانی، تورم. افزایش دو برابری اجاره به صاحب خانه هیچ چیز نتوانستم بگویم. الان که این را می نویسم در اتوبوس خط واحد کهنه هستم که آرام مرا به سمت خانه می برد. جایی که تو منتظرم هستی. با همان لبخند...
چشمامو می بندم و خیال میکنم اینجایی
ولی وقتی چشمامو باز میکنم و می بینم نیستی
تازه میفهمم که چقدر دلم برات تنگ شده
می دونی چرا هر شب اینجام؟
چون هنوز عطر خوش خاطرات باهم بودن داره بهشت من اینجاست جایی که محل قرار عاشقانه مان بود تو دوست...
تنها جای گذر (پایان) عمر
کاش
همین جا باشد در هوای تو
دیگه پیشت اومدن سخت شده
دلم آبادان شده برات
همانی که ز فَراقَت مجنون گشته ام
تو همانی که مرا سرگشته ی ویران کرده ای
تو همانی، همان سیه چَشم کمان اَبرویم
تو همانی که دلم لک زده چَشمانش را
تو همانی ، همان مجنون بی عشقی
من همانم ، همان لیلیِ بی سروسامانم
من همانم که ز دوری...
حاملهٔ فراق شد،
باکرهٔ وصالِ من...!
ارس آرامی
نه شکوفه ای، که با بهار از راه برسی
نه بارانی، که از آسمان بباری؛
کسی تو را پست نخواهد کرد؛
مروارید نیستی که با امواج به ساحل برسی؛
گروگان هم گرفته نشدی، که پول تو را مجدد به من نزدیک کند؛
راهی برای برگرداندنت نیست؛
تو با پاهای خودت...
زیبای من
سناریوی فراق زیبا نبود.....
سپید و شکسته به رُخسارم نشست
دلخوشی ها را ،طوفان غمت به صخره ها کوبید وپارو شکسته به گل نشست
میدانی زیبا....
بعد از تو
رهگذر ها به شانه ام نمی زدند
کلبه انتظار عطر کهنه دلتنگی گرفته
خودکارم کاغذها را بی اختیار خط...
اُرَدِّدُ طَرْفِے فِی الدُّنْیا، فَلا أَرۍٰ
وُجُوهَ أَحِبّائِیَ الَّذِینَ أُریدُ
هر چه در دنیا چشم خود را
به این طرف و آن طرف می گردانم،
چهره های دوستان خود را که جویای آن ها هستم، نمی بینم
تصدقت گردم ساداتم 💚...
چه عیدی چه فطری؟
به حضرات آقایان قم و نجف بگویند فطریه غالب آنکه قوتش رنج است و فراق چه مقدار است؟
استفتاء کنید خون دل خوردن از مبطلات روزه نیست؟
این فراق من و تو ای جان کفاره کدام گناه لایغفر است؟
هزار مقابل بذل...
زیباترین گره زندگی ام
گره دست هایمان بود !
افسوس که با رفتنت
بزرگترین گره زندگی ام را
رقم زدی
مجید رفیع زاد
در انتظار آمدنت
لحظه هایم را کشتم !
اینک مرا
به قصاص محکوم کرده اند
غافل از اینکه
نمی دانند
من در لحظه هایی که
تو نبودی
هر لحظه جان می دادم
مجید رفیع زاد
دست هایم
دوری از دامنت را
باور ندارند !
گل های پیراهنت
همیشه سیراب
از اشک شوق من بودند
افسوس
فاصله بهانه ای شد
تا همیشه دست هایم
از دامنت کوتاه بماند
مجید رفیع زاد
بوسه ی چشم تو بر شعر من ای یار خوش است
شاعر چشم تو بودن به چه بسیار خوش است
از تو دل کندن و دوری به خدا ممکن نیست
بهر تو شعر سرودن با دل زار خوش است
شهره ی شهر تویی غیر تو دلداری نیست
دل سپردن به...
سُئل علىّ إبن أبىّ طالبْ علیه السلام:
أهناک أشد من الموت؟ قال: نعم؛ فراق الأحبة أشد من الموت💔
فراق 90؛
پرسیده شد از امیرالمؤمنین علی علیه السلام که چه چیزی سخت تر از جان کندن مرگ است؟ فرمود: همانا فراق دوست(یار) سخت تر از مرگ است.
کتاب عاشقانه هاى على...
وَ قَالَ علی علیه السلام: فَقْدُ الْأَحِبَّةِ غُرْبَةٌ
غربتی است فقدان عزیزان
حکمت 62 نهج البلاغه ج ۱ ص ۴۷۹
باب ترک دوستان و تنهایى
مسجد، سر سحر خشکسالی دارد
دینم بی تو جای خالی دارد
من مانده ام و سوال سختی اینطور
ماه رمضان با تو چه حالی دارد؟
افطار با چای و خرما کار عوام ست
عاشق به بوسه لبت روزهٔ خود باز می کند
دلبر ما تو کجایی؟ گر زیر خاکی
هنوز به فکر مایی؟