متن چای
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات چای
من و چای و عطرِ خیالش،
خلوت خاص من است
ارس آرامی
گل بوسه های سرخ رنگ فصل پاییزم
بر گردن لخت خیابان گردن آویزم
لشگر کشیده باد پاییزی کنار برگ
دلداده ی تاراج این فصل دل انگیزم
ساعت عقب رفت وزمان در ذهن من گم شد
یک دختر کوچک کنار آب کاریزم
پر شد هوای خاطرم از عطر خرمالو
گس کرده...
بنشین برایت چای بریزم
چای با عطر عشق،
چای با بوسه های گل اقاقی ،
چای با طعم دلتنگی سالها دوری،
چای عصرانه ی روزهای جمعه ،
جمعه ای که قرار است
سالها غروبش را با من بمانی
رعنا ابراهیمی فرد
من با خیال تو زندگی می کنم . هر شب برایت شعر می گویم ، شعر می خوانم ، و برایت چای می ریزم . من با خیال تو زندگی کردن را دوست دارم . اگر این دیوانگی است ، کاش زودتر دیوانه می شدم .
سپیده دم
دم سپیده گرم
که با آمدنش بیدارم کرد
و برای خورشید
چای و صبحانه براه کرد
و گفت
حق من نیست
و رفت
من نمیدانستم
که چرا سپیده عمرش کوتاست...
بارقیبان سر جنگم تو فقط با من باش
من ندارم سر سوزن به خودم تردیدی
رنگ چشمان خودت چای بیاور بانو
شهر در امن و امان بی خبر از تهدیدی
.
محمدامین آقایی
گاهی وقت ها...
همه ی دنیا را هم که به هم بزنی...
باز هم همان آش و همان کاسه ی همیشگی نصیبت می شود...!
گاهی وقت ها...
هر چقدر هم که دوست داشته باشی ،
باز هم کلمه ای به نام دل گرفتگی بیشتر از حس علاقه ات خودنمایی میکند......
برایت چای خواهم ریخت
برایم زندگی دم کن...
ارس آرامی
ای خجالتی من: اگر بگویمت بوی پیراهنت یگانه لنگر آرامش من است
بیشتر می مانی؟!
بنشین چای آورده ام،
بنشین، تازه دم است...
ارس آرامی