متن آسمان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آسمان
ای آسمان ،
کم پیله کن
پروانه می سازد
دلم .
حجت اله حبیبی
شب است و کوچه ی آه و غرورِ آسمانی که-
-شبیه من،زمین خورده ست،می دانی؟...نمی دانی
رضاحدادیان
دوباره ماه را دیدم و دیوانه تر شدم
به یادتو افتادم ، با خود بیگانه تر شدم
من نمی گویم که آباد بودم قبل تو
ویرانه بودم و با دیدنت ویرانه تر شدم
ستوده
آسمان چشم به راهِ « ستاره ها »ست .
حجت اله حبیبی
دل کجا دلبر کجا عشق می شود آسان کجا
من کجا مجنون کجا فرهاد کوهستان کجا
با همه حس ها تو واسم عشق را معنا بکن
آتش از این عشق کجا آن عشق بی پایان کجا
من کشاورزم زمینی که پر از اندیشه هاست
دستان خرمن کشم آنچه دارد ماسه...
آجر آجر تکّه اَبری تار باقی مانده است
آسمان با تکیه بر دیوار باقی مانده است
رضا حدادیان
آجر آجر تکّه اَبری تار باقی مانده است
آسمان با تکیه بر دیوار باقی مانده است
بی گمان مانند برگشت صدا در کوهسار
شِکوه هایم را فقط تکرار باقی مانده است
چکّه چکّه می چکد آه از لبِ پروانه و
غنچه غنچه باغ را اِنکار باقی مانده است
های های...
ازین باغِ سبز، گُلی میرسان
در آرامش کوه آسمان
نگاه کن، چه می گوید طبیعت
سرسبز و زیبا، بی نهایت
جان بخواه ازین هر دو، زندگی بس ارزشمند
در روزگارِ کوتاهِمان، هستیم با بلند قامت.
غزل قدیمی
کاش بجای باران از آسمان،جنون ببارد! شاید، مردم این شهر عاقل شوند!
و یا کاش بجای باد از برگ درختان،
آرامش عبور کند تا آرام شوند
و کاش بجای آتش در دل ها، مهر و محبت
به اندازه کافی شعله ور شود
اگر جنونی است که به مردم این شهر...
زبانم لال بود
کلامم سخت جریان داشت
انگار حرفهایم، شریان خون در رگ ها شده اجباری
یک وقت هایی از روی اجبار غم هایم جاری میشود
میشود حرفهای تلخی ک دوست ندارم کسی آنها را لمس کند
یک وقت هایی فوری حرف های محبت آمیزم را بیان میکنم
انگار فوری...
و بگو با لوح ساده ات چه کردند که بد بودن را
برگزیدی ؟!
شاید روزی ،تاریکی را از آسمان وجودت دزدیدم........
از برکه ی صد سراب جوشیدی
پیراهن زرد خواب پوشیدی
بوسیدمت... آسمان که می بارید
در جمجمه ام شراب نوشیدی
او ستاره بود
و من آسمان
کدام آسمان بدون ستاره زیباست؟!:)
مرده ای در تحرّڪم انگار
حسرت گور در دلم مانده
دیگر از زندگی شدم ،،،ارضاء
جای چنگش به گُرده ام مانده
مثل دیوانه ها شدم ،،، انگار
با خودم حرف می زنم گاهی
اینهمه اسم توی گوشی تو
تا بفهمی چقدر تنهایی
کافه ای دنج ...شهرک ولیعصر
ساعتِ پنج ونیم...
سطر اوّل، پلّه پلّه نردبانم پاک شد
سطر دوّم ، ردّپای آسمانم پاک شد
رضا حدادیان ۱۴۰۲/۳/۲۲
شب شده دلتنگ تو ام بغض تو مهمان من است
بس که شکستم از غمت سر به گریبان من است
آخر به زنجیرم کشید غم های بی تو بودنم
سرد شد و یخ بسته تنم فصل زمستان من است
دل داده ام دلبرده ای ، عاشق و دلدارت منم
در...
آسمان خودرا ببین......
چقدر پریشانه .....
پس هوای آسمان ....
خودرا داشته باش.. ..
زندگی کوتاهه....
آسمان دلت را حیف نکن..........
آسمان همرنگ با چشمان توست
موج هم ،هم موج با موهای توست
عشق من نسبت به تو بی انتهاست
گویی انگار عشق مال ما دوتاست
عاشقت گشتم ،شدم دیوانه ات
من شدم محو نگاه چهره ات
عاشقت گشتم ولی تو بی خبر
توشدی دلداده ی شخصی دگر
مهرمن نسبت به...
ای ستاره ی مست
نشسته بر استخوان شب
بگو چطور ریشه گرفتی از بطن آسمان
در ریزش این همه درد
نمی بینی که دریچه ها
متن را طرد میکند
مریم گمار
پروانه ی دشت اَبرها خواهم شد
باجنگلِ باد،آشنا خواهم شد
ای مرکز ثقل آسمان! من باتو
از جاذبه ی زمین رها خواهم شد.
رضا حدادیان