متن باد
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات باد
ﮔﻔﺖ ﺍﻧﺪﻭﻫﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ باد ﺑﺴﭙﺎﺭ
تابستان ﺍﺳﺖ …
باد همه را با خود میبرد
ﺳﭙﺮﺩﻡ …
ﺑﯿﺨﺒﺮ ﺍﺯ آﻧﮑﻪ تنها فصلش تابستان ﺑﻮﺩ
برگ ریزان
چه روز پر مشغله ای ست
برای باد
گیسوانت را رها کرده ای در دست باد؛ امان از عطر مویت و آغاز موسم خزان....
مبینا سایه وند
دختر امید
ایستاده در انتظار خورشید
باد...شانه می زند مویش
نگاه میکند و می خندد
خورشید...
خنده میزند رویش...
بیست
کودکم را میکنم بیدار
امتحان دارد
باد...میخواند کتابش را
نمره اش را
بیست می آرد...
1401/03/05
پیروز پورهادی
من
برگ زردی
می برد خش خش کنانش
هر کجا باد
آن منم
کاش باد
تنهایی ام را بیاورد بتکاند
پشت پنجره ات
کاش ماه آسمانم شوی
بنشینم لب ایوان به تماشایت
باد با عطر تنش شانه به مویت زد و رفت
ماه با دیدن تو خنده به رویت زد و رفت
ماه در کنج افق خیره به چشمان تو شد
همدم باد صبا بوسه به کویت زد و رفت
دست خورشید زده نور محبت به سرت
بوسه بر روی لب زمزمه...